و خدا خواست که با توشه ایمان برویم
کربلا داد که با حال پریشان برویم
بسکه احرام مسلمانی ما ناقص بود
مشهدی داد به ما تا که مسلمان برویم
و رضا داد که یکباره رضایی بشویم
و رضا داد ! که تا مشرق ایران برویم
او نه از مرو به ایران نه ! که ما از ایران
کوچ کردیم که با او به خراسان برویم
خواست تا صید کند بعد ضمانت بدهد!
اِذنمان داد که همپای غزالان برویم
همه هرچه به ما داد از ایوانش بود
نکند یار بگوید که از ایوان برویم
از شفاخانه خود پنجره فولادی داد
تا از این پنجره با شیشه درمان برویم
شاعر : http://noohh.blogfa.com/
کربلا داد که با حال پریشان برویم
بسکه احرام مسلمانی ما ناقص بود
مشهدی داد به ما تا که مسلمان برویم
و رضا داد که یکباره رضایی بشویم
و رضا داد ! که تا مشرق ایران برویم
او نه از مرو به ایران نه ! که ما از ایران
کوچ کردیم که با او به خراسان برویم
خواست تا صید کند بعد ضمانت بدهد!
اِذنمان داد که همپای غزالان برویم
همه هرچه به ما داد از ایوانش بود
نکند یار بگوید که از ایوان برویم
از شفاخانه خود پنجره فولادی داد
تا از این پنجره با شیشه درمان برویم
شاعر : http://noohh.blogfa.com/
- ۸۸/۰۸/۰۸
تا از این پنجره با شیشه درمان برویم
امیدی هست یعنی که درمان بشیم و بعد بریم؟