عطر سیب

عطر سیب
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
بایگانی

۴ مطلب در بهمن ۱۳۸۲ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

جشن ولنتاین بوده . اما یه چیزایی رو نکنه فراموش کنیما .

 

بیاید با هم یه بار دیگه خودمون رو چک کنیم . اگر اعتقاد داریم که بنده هستیم آیا برای بندگیمون ارزش قائلیم ؟

 

آیا اونقدر که برامون مهمه که نکنه من یه چیزی بگم تا دوستم از دستم ناراحت بشه برامون مهم هست که خدامون از دستمون دلخوره یا نه ؟

 

آیا اگر هفته ای 5 ساعت با دوستمون حرف میزنیم 5 دقیقه ساده و بی تکلف با خدامون حرف میزنیم ؟

 

آیا بعد از هر کار اشتباهمون بهش میگیم معذرت میخوام ؟

 آیا تا حالا شده برای خدامون کادو بخریم ؟

شده براش جک بگیم ؟

شده به چشم قانون بهش نگاه نکنیم ؟ تو رو خدا بیایم دیگه به خدا در باره ی بهشت و جهنم حرف نزنیم . اینجوری که دوباره داریم به خودمون فکر میکنیم که اون دنیا راحتیم یا در عذابیم . این که همش شد من چجوریم . پس این وسط خدا چی؟ بیاید خدامون مهمتر از خودمون بشه . بیاید یادمون نره بنده هستیم . آیا توی تصمیمات زندگمینون شادی خدا رو در نظر داریم یا زمانی یادش میفتیم که کارمون گیر کرده اونم بعد از رو زدن به هر کس و ناکسی ، اگر کارمون راه نیفته یادمون میاد که به خدا هم بگیم . سنگ مفت گنجشک هم مفت . میگیم شاید شد . غافل از اینکه اگه بخوات میتونه کنفیکون کنه .

 

آیا شده جواب محبت هاشو بدیم ؟

 

آیاشده از دوریش اشک بریزیم .

 

خیلی معذرت میخواما که اینجوری حرف میزنم اما آیا اندازه ی دوست دخترمون واسه خدا مایه میزاریم ؟ بیشترش پیشکش .

 

آیا شده موقعی که باهاش حرف میزنیم همش نگیم این رو می خوام اون رو می خوام. یک بار شده بگیم تو چی میخوای که من انجام بدم ؟

 

اگه کاری بود که حتماً باید انجامش میدادیم و بفهمیم با انجام این کار عشقمون یه کم ناراحت میشه مطمئناً انجامش نمیدادیم اما توی شبانه روز چند تا کارمون رو واسه شادی خدا کنار میزاریم؟

 

شده موقعی که برای نماز صبح بیدارمون میکنه بهش نگیم بعداً قضا شو میخونم ؟

 

میدونستین از موقع اذان خدا چشم به راه بندش هست و انتظارش رو میکشه که حالا میاد یه دقیقه دیگه میاد و ما غافل از اون انتظار خسته کننده ، بعد از اینکه همه کارامون رو کردیم، یادمون میاد باید یه نمازی رو بخونیم اونم با هزار تا آخ و واخ و ابراز خستگی و منت .

 

آیا شده به خاطر اینکه خدامون انتظار نکشه اول وقت نمازمون رو بخونیم ؟

 

وای که چقدر ما بیمعرفتیم . من نمیدونم خدا چقدر صبر داره . ما یه کم بی محبتی میبینیم دنیا رو خراب میکنیم . یه خیانت میبینیم یه عمر دیوونه میشیم اما خدا میبینه ما تو نمازمون میگیم فقط تو رو میپرستیم اما یه دقیقه بعد خدا رو به یه نگاه میفروشیم . میگیم خدا فقط از تو کمک میخوایم اما توی مشکلاتمون به همه رو میندازیم الا خدا .

 

وای که چقدر ما درغگو هستیم . آی اونایی که مثل من همش میگن صداقت . مهم ترین اصل صداقت. آی امید ها کجایید ببینید که :

خودتون روزی هزار مرتبه به خدا دروغ میگین .

 

 

 

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

الحمدوالله

سلام . عیدتون مبارک.این هفته دو تا بحث کاملاً جدا دارم اولیش در باره ی انتخابات هست و چون زیاد دوست ندارم که وارد این سیاست بازی ها بشم فقط یه مثال می زنم امید وارم متوجه بشید.

اگه خدای نکرده توی خونه ی ما دعوا بشه . بابا و مامانم خدای نکرده با هم بحثشون بشه . من از دستشون دلخور بشم . جو خونه متشنج باشه اگه یکی در خونمون رو بزنه سریع خونه رو جمع و جور می کنیم . تعارف می کنیم . خیلی قشنگ آبرو داری می کنیم . نمیگذاریم بویی ببره تا فردا هزار تا حرف پشت سرمون در نیارن . تا فردا با گنده کردنش تو چشممون نزنن . همه ی ما همینطوری هستیم . به بقیه چه که توی خونه ی ما چه خبره . حالا  من هم قبول دارم که چیزی که توی مملکت ما انجام نمیشه خدمت کردنه.چیزی که زیاده فقر و هست . چیزی که زیاده مسئولین بی لیاقت هست اما اگه آبرو داری نکنیم دیگه نمیتونیم هیج جا سرمون رو بلند کنیم . هر ننه قمری می خوات برامون تصمیم بگیره . البته به نفع خودشون .

 

این قسمت اول بحث بود که می تونید برای بهتر فهمیدن این موضوع به اینجا مراجعه کنید.

 

قسمت دوم بحثم میخوام یه تشکر درست حسابی از خدا بکنم

خدا یا موقعی که بعضی جوونا رو میبینم که برای آرامش و شادی دست به چه کارایی مبزنن (اعتیاد،قرص های شادی آورو...)به خودم می گم نگاه کن خدا تو رو با خودش آشنا کرد تا اگه دردی داری به خودش بگی و اروم بشی . تو رو با حسین آشنا کرد که اگه غمگین شدی بری باهاش حرف بزنی تا هرچی غم و غصه داری یادت بره . خدا یا شکرت که عاشق واقعیمو نشونم دادی تا بفهمم عاشق اونه که خوب و بدت رو با هم بخوات . زشت و خوشکلت رو با هم بخوات . از اون موقع که محبت تو رو توی زندگیم دیدم دیگه نیازی نداشتم که دنبال محبت مردم بگردم آخه هزار تای اونا به اندازه ی یه ثانیه ی تو به من محبت نمیکنن .

من خودم مالی نبودم و نیستم اما شکرت که یه لحظه هم چشم از من بر نداشتی . خیلی خوبی . هر چی من بدی میکنم تو خوبی می کنی . هر چی من دستم رو از دستت میکشم تو دوباره یه جور گیرم میندازی که آخر برگردم پیش خودت . خدایا شکرت .شکر خیلی چیزا رو باید بکنم چیزایی که بهم دادی و خودم خبر ندارم . خدا بابت همه چیز ممنونم . ممنون .  

 

خدا جونم دوست دارم

 

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰
 

به نام خدایی که به خواست دل خود می آورد و به خواست و میل خود هم می برد .

می خوام قسمت سوم راز خلقت رو شروع کنم . قبل از هر چیز باید ازتون به خاطر کتابی نوشتن قسمت قبل عذر خواهی کنم . ببخشید .

بحث به اینجا رسید که انسان ها به خاطر اینکه نتونستند از استعداد هاشون استفاده کنند در هر زمانی در خسارت هستند .

این در سوره عصر بود اما در ادامه ی همین آیه ها قرآن می فرماید همه در خسارت هستند الا کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند . حال ایمان و عمل صالح برای چی ؟برای تکامل ؟ نه ! برای رشد . راهی که انتها ندارد . ما از قرآن آموختیم که برای رشد آمدیم نه برای تکامل . کمال و تکامل در برابر نقص و رشد در برابر خسر (خسارت) .

ایمان چیست؟ ایمان گرایش به یک سمت را ایمان گویند . همان راهی که اگر نباشد تمام استعداد های تکامل یافته بی مصرف خواهند ماند .

تا به حال دیده اید که عاشقی برای رسیدن به معشوق خود چه کار ها می کند ؟ صبح تا شب عرق می ریزد . دوندگی می کند. خواب را بر خود حرام می کند تا بتواند رضایت معشوق را به دست آورد .و این عشق او را به حرکت وامیدارد .

حال در راهی که به سمت او گرایش پیدا کردیم (ایمان آوردیم) نیاز به حرکت داریم تا به رشد برسیم . حال این حرکت همان عمل صالح هست که محرک عمل صالح عشق به خداست . مانند کار کردن عاشق برای رسیدن به معشوق  که ریشه اش عشق است. هنگامی که معشوق در  دل خیمه زد نا چار عاشق را حرکت می دهد .

خلاصه ی بحث:

1-     ما برای پی بردن به اینکه برای چه آمدیم باید استعداد های خود را بشناسیم.

2-     انسان در هر عصری در خسارت است چون استعداد های خود را در بازار های بی سود به کار می بندد . (قضیه ی کوزه پر قیمت و ... )

3-     تنها کسانی خسارت نمی کنند که ایمان می آورند و عمل صالح انجام می دهند . فهمیدیم که اگر ایمان بیاوریم (به سمت راهی گرایش پیدا کنیم ) و با هدفی استعداد هایمان را صرف عمل صالح کنیم خسارت نمی کنیم یعنی رشد می کنیم . نه نکامل . پس رشد در گرو عشق به خداست

 

اما مژده به کسانی که سختی این راه را به جان می خرند و برای معشوق خود کار می کنند . معشوق شما را خواهد خرید . مانند سارا که خریده شد . فقط با پنج ما خود را به خدا رساند . ناتاشایی که دختر فاطمه شد . ناتاشایی که تا پنج ماه پیش دشمن ما بود و امشب همه به او قبطه می خوریم . جزئیات رو می تونید از توی این لینک بخونید :

 

سارا شهادت گوارات . نوش جان

 

یا امام رضا می دونی که خیلی سخته آدم بفهمه معشوقش یه نفر دیگه رو خیلی بیشتر از اون دوست داشته باشه . امشب فهمیدم خیلی ها با یار من رفیق ترند . حتما من دوست خوبی براش نبودم . خفه بشم بهتره

 

عزیزم

رو کن به هر که خواهی

گل پشت و رو ندارد

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

 

 اگر خاطرتون باشه قسمت اول بحث به این نتیجه رسیدیم که انسان با نگاه کردن به توانائی ها و استعداد هایش می تواند متوجه شود که برای چه آفریده شده است . حال قسمت دوم را با یک مثال شروع میکنم .

فردی از خانه ی خود یک کوزه ی بسیار قدیمی و گران قیمت را پیدا می کند . سر خوش از پیدا کردن کوزه به بازار رفته و ان را با 20 کوزه ی شبیه اما نو معامله می کند و سریع محل معامله را ترک می کند تا طرف پشیمان نشود . در صورتی که می توانست با این کوزه 2000 کوزه شبیه آن را خریداری کند و یا طوری از آن استفاده کند که تا اخر عمر برای او درآمدی بیاورد . حال اسعداد های ما شبیه به همان کوزه هست .

انسان بی نهایت سرمایه دارد و بی نهایت راه دارد و فقط هفتاد سال وقت دارد برای تجارت . آنهم نصفش خوراک و پوشاک و مسکن . و نصفش مقدمات اینها . وای به روزی که بقیه اش هم بشود صرف نمایش دادن اینها که دیگر سرمایه ها از دست رفته اند یا راکد مانده اند .

باید در این وقت کم به تجارتی دست زد که بینهایت سود بیاورد و باید به دنبال خریداری رفت که پولش نقد باشد و بازگردان داشته باشد و باید در جستجوی بازاری بود که رونق داشته باشد . یک بازار ، بازار پائین است با خریدار هایی به نام دل و هوسهایش . به نام مردم و حرفهایش . به نام دنیا و جلوه هایش با ثروت و شهرت و مدارک و عنوانهایش و به نام شیطان و وسوسه هایش .

و یک بازار هم بازار دیگری است با خریداری به نام الله مالک ، رحیم ، مهربان . اینها بازار ها و خریدار ها هستند آن هم سرمایه های ما . باید دید که هر کدام چه میگیرند و در برابر چه می دهند . آن بازار پائین نمی تواند سرمایه ها را جذب کند و خریدار هایش مصرف کننده ی مفت هستند . سرمایه ها را میبلعند و استعداد های مرا به بازی میگیرند ، چیزی به آن نمی افزایند . اگر این خلق از فرزندم گرفته تا زنم تا پدرم تا مادرم و دیگران به من چیزی دادند و برایم لذتی آوردند باید بسنجم که چه چیز از من گرفته اند . آیا بیش از آنچه داده اند از من نگرفته اند ؟ اگر لذت هم می برم چون نمیدانم چه چیزی از دست داده ام .ما امروز خوشحالیم که خودمان را داده ایم و چند تا بارک الله و چند تا خانه و چند تا ماشین و چند تا فلان بهمان گرفته ایم و فرار هم میکنیم که نکند طرف معامله را بهم بزند . غافل از اینکه اینها قیمت یک لحظه ی ما هم نیست . چه می گویم نه اینها که تمام الماس ها و نفت ها و طلا ها و نقره ها و تمام زمین و حتی بهشت قیمت یک لحظه ی ما نیست . ما در یک لحظه می توانستیم بیش از زمین و بیش از بهشت به دست بیاوریم . می توانیم به رضوان و لقاء دست بیابیم اما در یک عمر به پشیزی قانع شده ایم و خوش حال هم هستیم . درست مثل اینکه دکتری می تواند در  هر ساعت هزار تومان کار کند اما یک سالش را به صد کیلو ذرت بفروشد . زهی زهی تجارت .

  • امید رجایی