اومدم فقط یه چیزی رو بگم . فقط یه چیز . می دونم کسی که باید بخوندش می خونه . اومدم بگم امام حسین خیلی بزرگ تر از اونی هست که نتونه به من کمک کنه تا مشکلمو حل کنم . میدونم که خودم مشکل دارم که مشکلم حل نمیشه . اما یا امام حسین . نفس و شیطون برای ثانیه ثانیه ی ما برنامه دارن . برای هر دقیقمون یه جذابیتی پیدا میکنن . زندگی مزید بر علت میشه که آدم خسته تر بشه . می دونم شما خیلی قادرید و تا جایی که میتونید کمک میکنید و این ما هستیم که دسمون رو به زور از دست شما بیرون میکشیم . اما راه برگشتمون رو سخت نکنید . خودتون میدونید که توی کثافات نمیشه یه رابطه ی قشنگی بر قرار کرد . شمعی بزاریم و گل یاسی و نماز شبی و اشکی و اخلاصی . خودت میدونی که من به غیر از گناه چیزی ندارم . اگه میشه یا علی . اگر هم باید بریم هر موقع آماده شدم بیایم اون حرف دیگه ای هست . اما اگه جوابتون اینه که از بس سیاه بودی نمیشد تحویلت بگیریم باید بگم که مسئله ای نیست . خیلی جا ها هستند که همینطوری منو تحویل میگیرن . خیلی راه هاست که درش برای هر نوع آدمی بازه . توی خیابونا چشمای خیلی ها هست که میتونه منو نگاه کنه . چشمای من هم خیلی راحت می چرخه . خدا وکیلی این شد جواب واسه ما ؟ بین این همه راه توی این همه کثافات اومدم به تو پناه آوردم بعد میگی برو الآن خیلی سیاهی . بین این همه جا و این همه آدم های رنگ و وارنگ میگم میخوام ضریحتو یه بار هم که شده ببینم. راهم نمیدی ؟ مگر نه این که شما رحمت للعالمین هستین . پس دست های پر مهرتون کجاست تا منو از این باتلاق بکشه بیرون . ما که خفه شدیم . هنوزم میگی خودت باید بخوای . باید مبدا میلت عوض بشه . بابا مبدا میلم کجا بود . خفه شدم . حالا منو بکش بیرون بعدش دو تایی یه کاریش می کنیم . دارم غرق میشم میگی خودت باید ارادش رو داشته باشی . ندارم میگی برم گمشم . برم بمیرم ؟ نه خدایی جوابمو بده . حالا که ارادشو ندارم تو دستمونو نمیگیری . همه که ردمون کردن تو هم میخوای ردمون کنی؟ تو رو به اشک های پاک دخترت که خجالت میکشم اسمشو بیارم منو بکش بیرون . بزار یه کم خستگیم در بره بعد درستش میکنم . تو رو خدا . تو رو به امام رضا . یا علی... راستی یه متن خیلی جالب دیدم توی وبلاگ ریحانه النبی که هر کی ادعای بسیجی بودنش میشه حتماً بخونه . |