هی به خدا قر میزدم که چرا اینجوری کردی با من ؟ چرا این رو برام درست نمیکنی ؟ به خیال خودم هم خیلی باهاش مانوس شده بودم . باد انداخته بودم تو قبقبم که الآن دیگه آخر مناجاتیمو اند ملکوت . امان از غرور .
به صورت اتفاقی با یکی از دوستام از حسینیه برگشتم که کلی چیز یاد گرفتم . یادم رفته بود چقدر نعمت دارم . یادم رفته بود چقدر از آدمهای پاک هستند که فقط به خاطر مشکل مالی نمیتونن کوار هم برن چه برسه یک هفته برن مشهد . یادم رفته بود که چقدر آدمها هستند آرزوی یک بابا گفتن توی دلشون عقده کرده .
چقدر بچه های معصومی که اشکاشونو از بقیه قایم میکنن که نکنه یکی ببینه و فردا بخوات بهشون ترحم کنه . یادم رفته بود که نعمت پدر مادر خوب چه نعمتیه .
بسه دیگه این بچه بازیا سرت رو بنداز پایین زندگیتو بکن . میخوام هم که هیچ کدوم از اون رویا پردازیهات به واقعیت تبدیل نشه . برو یه کم توی خونه های مردم بگرد ببین با چه بد بختی زندگی میکنن تازه شکرشون هم سر جاشه .
میدونید بعضی از دردهای ما مال بی دردیه . همه چیمون درسته از بیکاری میشینیم روی تخت گرم و نرممون میریم توی رویا و هزار تا مسافرت خیالی میکنیم . همش از بی دردیه . همش بچه بازیه . کاش میشد یه کم از این زندگی رویایی در میومدیم و یه واقعی زندگی میکردیم.
****
به قول آقا سید مصیبت این نیست که چرا کنکورم اینجور شد چرا درسام بد شد چرا موهام اوف شد .
نه مصیبت اینه که روز شب بشه و ما یه قطره اشک از محبت خدایی که این همه دوسمون داره نریخته باشیم .
مصیبت اصلی سنگ دلیه.
مصیبت اصلی حس نکردن امام زمان (عج) هست .
مصیبت اصلی اثرات گناه هایی است که نمیزاره یک رکعت نمازمون رو با توجه بخونیم .
مصیبت اصلی اینه که عادت کردیم تا قلبمون از کار نیفته دست از غذا نکشیم .
مصیبت اصلی اینه که خدا ما رو میبینه و ما علناً جلوی چشماش گناه میکنیم .
نمیخوات بشینیم بریم توی فکر که چرا دماغم این شکلیه .
برو توی فکر این که چرا سال به سال داریم به مرگ نزدیک تر میشیم اما هنوز هیچ کاری نکردیم .
یا علی...