بایگانی دی ۱۳۸۴

به نام خدای بصیر و بخشنده

اینجا مشهد الرضاست
بهشت روی زمین
نمیخوام زیاد حرف بزنم
فقط میخوام بگم

امام رضا خیلی خیلی مهربونه

یه عده ای بودن موقعی که سید این شعر رو خوند گفتند چرا خوندی ؟

میخوام بهشون بگم عین حقیقته

تو دل یه مزرعه
    یه کلاغ رو سیاه
        هوایی شده بره
           پابوش امام رضا(ع)

با خودش فکر میکنه
     اونجا جای کفتراس
         اخه من کجا برم
              یه کلاغ که رو سیاست

از حرم امام رضا (ع)
     یکی صداش میزد بیا
        میگفت که من منتظرم
                   ای کلاغ رو سیاه

من اون مهربونی
      که نداره دومی
          ای کلاغ رو سیاه
              واسه چی سرگردونی ؟

منم اون آقایی که
    رو سیاهو میخره
           پاک پاکش میکنه
               سوی مادر میبره

یا علی...

امید رجایی

یکی گفت با صوفیی در صفا ندانی فلانت چگفت از قفا؟

بگفتا خموش ای برادر بخفت ندانسته بهتر که دشمن چگفت

کسانیکه پیغام دشمن برند ز دشمن همانا که دشمن ترند

کسی قول دشمن نیاود بدوست جز آنکس که در دشمنی یار اوست

نیارست دشمن جفا گفتنم چنان کز شنیدن بلرزد تنم

تو دشمن تری کاوری بر دهان که دشمن چنین گفت اندر نهان

سخن چین کند تازه جنگ قدیم بخم آورد نیکمرد و سلی

از آن همنشین تا توانی گریز که مر فتنه ی خفته را گفت خیز

سیه چال و مرد اندر و بسته پای به از فتنه از جای بردن بجای

میان دو تن جنگ چون آتش است سخن چین بدبخت هیزم کشست

بوستان سعدی

زبان ، چشم ، گوش و فکر نیاز به کنترل دارند . مگر نه اونا هستن که تو رو کنترل خواهند کرد.

سلام دوست من . خوبی ؟ یه لحظه فکر کن . خوب فک کن . یه چیزی هست که ذهن تو رو مشغول کرده . نمیدونم چیه . هر چی که میخوات باشه . چه دنیایی چه اخروی . خب حالا از فکرش بیا بیرون .

دوباره فکر کن . به خدا فک کن . به آسمون ها و ستاره ها و ماهی ها ی رنگارنگ و خلقت عجیب آدم و بارون و گرما و کوه و طبیعت و همه ی چیز های دور و برت فکر کن .

فک کردی ؟ حالا مقایسه کن .

کدومش بزرگ تره ؟