1- به میمنت و مبارکی این روز های آخر سال ، دیگه حتی نمیشه از بعضی مسیر های شهر گذشت . شکر خدا قبلاً میتونستی بگذری و اتفاق خاصی نیفته . اما حالا ...
نه به خاطر ترافیک ، بلکه به خاطر تیپ ها و قیافه ها و لباس هایی که مردم میپوشن .
این دیگه از اون آیه قرآن که از قول شیطون میگه " از بالا و پایین و چپ و راست ، حمله میکنیم تا اونها رو از راه راست خارح کنیم، یه چیزی اونبر تره . شمال غربی و شرقی و جنوب شرقی و غربی هم بهش اضاف شده .
به هر حال ما که از گردن کسایی که راه رو برای گناه کردن هموار تر میکنن ، هیچ وقت نمیگذریم و اون دنیا تقاضای اشد مجازات رو براشون داریم .
2- باورتون میشه . داریم میریم مشهد ؟وای دوباره اون حال و هوا و .............
امام رضا (ع) ، خیلی دوسِت داریما . جدی میگم آقا . خب ببین ، خودت دور و برمون رو نگاه کن . کیو داریم که اصلاً بخوایم یکی دیگه رو دوست داشته باشیم . یه نفر رو داریم که اونهم شمایی ، همون رو هم از ته دل دوست داریم .
3- موقعی که داشتیم اول محرم لباس های مشکیمون رو میپوشیدیم ، این شعر رو میخوندم :
کفنم پیرهن عزامه غسل من اشک چشامه بعد مرگم میدونم من کنار رقیه جامه
حالا دیگه باید با لباس مشکی خداحافظی کنیم . هیچ وقت فکر نمیکردم با یه دونه پیرهن بتونم رابطه ی عاطفی برقرار کنم . اما حالا که شده و هیچ کاریش هم نمیشه کرد .....
4- مثل اینکه سال تحویل نصف شبه ؟
چه حالی میده آدم توی لحظه ی سال تحویل ، دعای " یا مقلب القلوب " رو توی قنوت نماز شبش بخونه . حالا که توفیق شده به صورت اجباری نصفه شب بلند شیم ، خیلی خوبه که به قول " 043 " بر حسب اتفاق نماز شبی هم بخونیم .
یا علی...