یه مدته خدا رو شکر میکنم که چیز های خوبی داره یادم میده .
یاد گرفتم که اگه یه بلایی سرم اومد ناراحت نشم . اول اینکه میشد بلای بدتر از این سرم بیاد . دوم اینکه شکست و بلا و ناراحتی دل آدم رو میشکنه . آدم دل شسکسته لطیف میشه . آدم لطیف هم بارونی میشه . آدم بارونی هم ..... آسمونی
یاد گرفتم که توی زندگی و کار کردن و همه ی قسمت های دنیوی به هیچ وجه نمیتونی مردم رو راضی نگه داری ، اگر برای این کار کنی که مردم رو راضی کنی . اما اگر برای خالق مردم کار کنی هم خلق خدا رو راضی میکنی و هم خود خدا رو .
یاد گرفتم هیچ وقت نباید فکر کنم بهترینم .
اول اینکه بهتر از خودم رو هیچ وقت نمیبینم .
دوم . موقعی که دست روزگار بهترین رو انتخاب کرد بزرگترین ضربه رو میخوری که چرا من انتخاب نشدم .
سوم اینکه اگه فکر کردی که خیلی بالایی و خوردی زمین دیگه نمیتونی بلند شی و از اول شروع کنی . اما اگه بهت اثبات شد که پاینی هر موقع که خوردی زمین میتونی از اول شروع کنی .
یاد گرفتم بیشتر از این کتاب بخونم .
یاد گرفتم زیاد شور نزنم . اون اتفاقی که باید بیفته ، میفته .
یاد گرفتم آدمی که خشمش رو فرو میبره خیلی بهتر از آدمیه که خشمش رو بروز میده .
یاد گرفتم ازدواج موفق قبل از این که به طرف مقابلت بستگی داشته باشه به اراده و شعور و شخصیت خود انسان در زمان قبل از ازدواج بستگی داره .
یاد گرفتم از اتفاق هایی که دور و برم میفته بیشتر عبرت بگیرم . چون میتونست این اتفاق کنار دست یه نفر دیگه بیفته . پس به من مربوطه که کنار دست من این اتفاق افتاده .
یاد گرفتم که کتاب " کیمیاگر " (پائولو کوئیلو) رو به همه ی دوستام پیشنهاد کنم .
امید وارم که خدا چیز های بیشتری یادم بده .
اما یه حرف و ختم کلام .
اون عبرت هایی که خیلی خیلی به دردم خورده رو توی مشکلاتی یاد گرفتم که خیلی خیلی برام سنگین بوده .
نمیدونم . باید دعا کنم که خدا بلاهای بزرگ برام نازل کنه؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
یا علی...