سفر نامه :
> از هفته گذشته خیلی دلم گرفته بود . به خاطر مشکلاتی که پیش اومده بود و دو سه مورد روحی و مادی دیگه به شدت ریخته بودم به هم . از پست قبلیم هم به راحتی میشه این رو فهمید . دلم میخواست از شیراز بزنم بیرون . تنها برم یه جایی که هیچ کس نباشه . برنامش رو ریختم و چهارشنبه ظهر از سر کار جیم زدم و رفتیم ترمینال . رفیقم هم همرام اومد .به خودم که اومدم در راه قم بودم . گفتم میرم قم و جمعه هم برمیگردم تا شنبه سر کارم باشم . قم که رسیدیم ، ساعت 3 بود . جای خواب که نداشتیم . توفیق اجباری بود که لحظات قبل از اذان رو توی حرم بگذرونیم .
چقدر دلم برای دوره المیاه تنگ شده بود .
بعد از نماز موقعی که دیدیم جایی برای خواب نداریم رفتیم جمکران . یه قالی پیدا کردیم و انداختیم یه گوشه ای و تخت خوابیدیم . بیدار که شدم و غربت خودم رو دیدم ، توی دلم گفتم .... .
چقدر دلم برای دوره المیاه تنگ شده بود .
نهار رو که خوردیم رفتیم ترمینال ..
حالا دیگه نه شیراز بودم و نه قم و نه جمکران . چشمام رو که باز کردم باورم نمیشد دارم توی دوره المیاه وضو میگیرم . چه حالی میداد . میشد داخلش زندگی کنی .
حالا دیگه تمام غصه هام رو جمع کرده بودم توی اشکام و میریختم بیرون .
دستم روی سینم بود و به جایی خیره شده بودم . تمام مشکلات جلوی عظمت آقا کوچیک به نظر میرسید .
اللهم انی وقفت علی باب من ابواب ..... . فقلت یا ایها الذین آمنو لا تدخلو بیوت النبی الا ان یؤذن لکم ....
ءأدخل یا لله ؟
و بعد از چند لحظه ..... السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا
> موقعی که داشتم وبلاگم رو بروز میکردم و مینوشتم زندگی چیزی نیست جز : سوختن و ساختن فکر نمیکردم دوباره به این نتیجه برسم که زندگی چیزی نیست جز : عقیده و جهاد .
موقعی که توی شیراز از اعصاب خوردی آروم و قرار نداشتم ، باورم نمیشد توی حرم از آرومی خوابم ببره !!
> اینطوری میشه که آدم از ته دلش میگه یا امام رضا قربونت برم .
اینطوری میشه که آدم مشهد رو با هیچ جای دنیا عوض نمیکنه .
اینطوری میشه که آدم زندگی کردن توی شیراز براش مشکل میشه . خیلی مشکل .
اینطوری میشه که نیومده دل من تنگه برای مشهد ...
عکس دوره المیاه ۱
عکس دوره المیاه ۲
سوغاتی مشهد
یا علی ...