اینقدری که مرگ و میر سوانح جاده های کشور ما به استاندارد نبودن راه ها و خودرو ها بستگی داره ...
بقیش رو نتونستم نگارش کنم :)
هر کس گذشت از نظرت ، در دلت نشست
تنها گناه آینه ها زودباوری است
مهرت به خلق بیشتر از جور بر من است
سهم برابر همگان ، نابرابری است
دشنام یا دعای تو در حق من یکی است
ای آفتاب! هر چه کنی ذره پروری ست!
ساحل جواب سرزنش موج را نداد
گاهی فقط سکوت سزای سبکسری ست
سفر حُسن خوبی که دارد اینست که آدمهای زیادتری را میبینی که از لهجه و قیافه شان گرفته تا فرهنگ و زندگی کردنشان با زندگیت متفاوت است .
خوبی دیدن این زندگی ها ، این است که فکر میکنی به چند سال پیش خودت که جمله هایت را با " جوانان امروز ... " شروع میکردی و برایشان نسخه میپیچیدی !
وقتی ساعت ها در جاده های شلوغی که هیچگاه ماشین هایش تمام نمیشوند حرکت میکنی و مردم را میبینی که زندگی میکنند بدون اینکه تا لحظه مرگشان حتی ثانیه ای از تفکر و دیدگاه تو را بتوانند بشنوند و بفهمند ، آنوقت به همین راحتی نمیتوانی در یک شهر بشینی و برای کل جوانان کشور تصمیم بگیری !
البته میشود بی خیال دیدگاه آنها شد و خودت را منبع تفکر دانست و همه را مجبور کرد به قبول دانسته هایت و پاک کردن عقاید طرف، که اگر به کسی نگویید میشود همان کار فرهنگی خودمان !
اتفاقاً مکتب " آن چیزی درست است که من فکر می کنم " سالهاست در همه جای دنیا ارائه میشود که طرفدار های خاص خودش را هم دارد . . .
گشتم همه جا بر در و دیوار حریمت ، جایی ننوشته (بود )* گنهکار نیاید !!!
*پ ن : (است) صحیح است .
عید شما مبارک
نمیدانم آیا
اگر لحظه ای بال خوابیده این پرنده
به پرواز هم نه ،
به خمیازه ای باز شد
به هفت آسمان تو
یک ذره بر میخُورَد ؟
قیصر امین پور
من چمه ؟؟؟؟
فکر میکنم
فکر مکینم به گذشته ، گذشته های نزدیک و دور
به بچه گیم ، به کوچه آسفالتمان که به کوچه کناری راه داشت
به آن خاطره خنده داری که بعد از گل زدن به خودمان گفتم آخر من هم گل زدم !
به مدرسه مان و آن یکی که استخر داشت اما همیشه خالی بود
به بچه گی هامان که در عروسی ها میرقصیدیم ...
به شروع ورزش رفتنمان و دوران زیبای مسابقات و اشک ها و لبخند ها
به آن روز کثیف ...
و الان فکر میکنم که باید کلمه دیگری به جای اشک ها و لبخند ها بکار میبردم .
به دیشب که از بندر عباس آمدیم
به اینکه دو هفته است دانشگاه شروع شده و من هنوز بلا تکلیفم .
به جلسه امروز که کلی شکسته شدم
به اینکه ای کاش بغضم میشکست
به اینکه هنوز نفهمیدم چوب اشتباهاتم را میخورم یا در راه تقدیرم ؟
به اینکه آیا الآن که نیاز به یک جای خلوت برای گریه کردن دارم ، نشانه بچه گیم هست یا به قول آن یکی خیلی عاطفیم ، یا دلم گرفته ... ؟
به اینکه آخر بغضم شکست ...