یا ولی الظرفیة
اسئلُکَ الظرفیة
ظرفیة الدّین والدنیا و العافیـــــــة
-----
پ ن : شاید اگر ظرفیتش را داشتیم ، حتی سرمان هم درد نمیگرفت ... دریغ که تا به خشکی میرسیم ...
یا ولی الظرفیة
اسئلُکَ الظرفیة
ظرفیة الدّین والدنیا و العافیـــــــة
-----
پ ن : شاید اگر ظرفیتش را داشتیم ، حتی سرمان هم درد نمیگرفت ... دریغ که تا به خشکی میرسیم ...
و از ته دل نگویم خوشحالـــــــــــــــم
خوشحالم که نتوانستند کلمه "اسلامی" را از نام مملکتمان پاک کنند.
پ ن : تبریک به دوستانی که با رای خود ، دندان تیز شده دشمن را شکستند ...
باز میشود
میخندیم .. گریه میکنیم ...
یک روز وضع جیبمان خوب است ، یک روز هم آنقدر بی پولیم که ...
یک روز عاشقیم و یک روز از هم متنفر
یک روز گناه کاریم و یک روز عابد
باز به اینها فکر میکنم ... دلم میگیرد .. که چقدر مسخره زندگی میکنیم
پ ن : بین شوهر خوب و یک خر خوب فرق زیاده ...
نفحات نفت / جدید ترین مقاله رضا امیر خانی
کتاب را با پیش زمینه سیاسی نخوانید ... این را خود امیرخانی گفته است
مردم بیشتر در قنوتشان ، دعای
اللهم عجل لویک الفرج و العافیة والنصر .. را میخوانند ...
پ ن : 1- انتظار فرج ، انتظار پیروزی اسلام است .
2- در درک اینکه چرا مردم بیشتر این دعا را میخوانند ، ایهام وچود دارد .
مخصوصا دوستان مذهبیم
یک جوری بهم سلام/نگاه میکنند ...
هم غزه ، هم لبنان ...
روسیاهش برای آنهایی که تا نک دماغشان را بیشتر ندیدند !!!
دیرینه ایام ، چو میخواستی خود را " مرد " نام نهادی ، باید پی به منزلتش بردی و بسیار جهد بکردی و همی خصوصیات مذموم زنانه را طرد .
وقتی متن قبلیم رو میخوندم با خودم گفتم همیشه به دلیل اینکه زن ها بیشتر در کف جامعه ما پلاسند ، کسی به مرد ها توجه نکرد که آیا اختلالاتی در شخصیت مردانه شان رخ داده است یا خیر !
اصلا نمیخوام بحث زیر ابرو و این چیزهای چند سال پیش رو مطرح کنم . نه .
چیزی که ذهنم رو اذیت میکنه تغییر رفتار های مرد هاست در مقایسه با چیزی که از مردانگی در ذهنم نقش بسته بواسطه مقایسه با پدر ها و پدربزرگهای خودمان .
ببینید بذارید راحت تر صحبت کنم ، مثلا من یه پدر بزرگی داشتم که اصلا ندیدمش اما پدر خدابیامرزم برام تعریف میکرد که مدت ها عموی بابام مریض بوده و بدون اینکه زن و بچه هاش بفهمند ، بابابزرگم میرفته خرجی خونه اونها رو میداده ، با اینکه خیلی هم وضع خودش خوب نبوده !
این رو گفتم نه به خاطر اینکه فقط کمک حال بودند ، بلکه اگر کاری هم میکردند توی بوق و کرنا نمیکردند .
یا اینکه قدیمی ها جوانمرد تر بودند . هرچقدر هم بی دین بودند ، رگه های جوانمردی و لوتی صفتی را داشتند ..
یعنی دست به خیر بودند. همسایه و دیگران رو مهم میدونستند . حق نون و نمک رو میفهمیدند . ناموس و غیر ناموس میکردند . غیرت داشتند . یعنی حتی اگر اگر اگر میخواستند چشمی هم بچرخانند ، انگشت دوم دست چپ طرف را میپاییدند !!
اصلاً قدیم ها عیب و آر میدانستند که یه مرد بگوید " خسته شدم " آن هم جلوی یک زن ! ولی الان دیگر تاب زندگی را نداریم و خیلی زود اعلام بدبختی میکنیم .. و هیچ کسی را نمیتوانی پیدا کنی که براحتی رویش حساب باز کنی !
کار و میزان درآمد مرد هم از قدیم و ندیم معرف شخصیت پشت چهره مردان بوده و هست .یادتان هست شخصیت های قصه های دوران کودکیمان ؟ چوپان دروغگو ، کاوه آهنگر ، یا همین حاج صمد ماست بند محله قدیمی ما !
مردم ، مرد را به کار و حرفه اش میشناختند . یعنی به هنری که دارد . یعنی به اینکه چند مرده حلاج است !
اما در این قسمت بهتره نظر شما به جواب کارشناس محترم برنامه در جواب این سوال که : - شاخص های " یک مرد خوب " در جامعه امروز ما چیه - رو جلب کنم :
› چهره و تیپ و قیافه مهمتر از قبل شده
› پرستیژ شغلی و اقتصادی اهمیت درجه یک پیدا کرده
› تحصیلات مهمه، ولی درجهش زیاد بالا نیست. اگه شغل طرف نون و آب دار باشه، به تحصیلاتش نگاه نمیکنن دیگه ...
› اینکه طرف چه ماشینی سوار میشه و چه برو بیایی توی کارش داره
› مردایی که پشت رل ماشین آخرین مدل میشینن و کت سفید تنشون میکنن و دستشون رو تکیه میدن به شیشهی ماشین و گوشی موبایل دستشون میگیرن و قلدرانه و آمرانه حرف میزنن ، یه نمونه از مردهای موفقاند ...
و قبل از اینکه تیتراژ پایانی برنامه رو ملاحظه بفرمائید ، خواهش میکنم فکر کنید ، آیا همین تغییر تعریف ما از یک مرد خوب نیست که این بلاها را برسر پدران حاضر و آینده مملکت ما آورده است ؟؟؟!!!
تیتراژ پایانی :
بر خاک ره نشستن سعدی عجب مدار
مردان چه جای خاک که در خون تپیده اند. ( سعدی )
خردمند آن کسی را مرد خواند
که راز خود نهفتن می تواند ( فخر الدین اسعد )
مرد آن است که پس از مرگش نامش زنده بماند. ( تاریخ بیهقی صفحه 372 )
مرد باید که عیب خود بیند. ( سنایی )
کار مردان تحمل است و قرار
من کیم خاک پای مردانم .( سعدی )
روی طمع از خلق بپیچ ار مردی
تسبیح هزار دانه در دست مپیچ .( سعدی )
تو بر روی دریا قدم چون زنی
چو مردان که بر خشک تردامنی . ( سعدی )
گر بر سر نفس خود امیری مردی
بر کور و کر ار نکته نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی .( پوریای ولی )
و در آخر : مرد آن است که لب ببند و بازو گشاید ...
یا علی ...