مهمانی که تمام شد ، صاحب خانه شرمش آمد همه را یکسان در آغوش بکشد ! فلذا غریبه تر ها را بیشتر در آغوش فشرد تا نکند دوباره به این شهر بازنگردند ...
مریضی ، دل شکستگی و کمبود و گرفتاری بهانه ی های خداست برای سر به سجده گذاشتن!
مگرنه، یک روزی زندگی خوبِ بدون مشکلِ راحتمان دلمان را خواهد زد ....