خواجه ما را منتظر ما ناز مردم میکشیم
خواجه ما را منتظر ما ناز مردم میکشیم
اینروزها دلمان میخواهد شمال و سرین و کیش و این جاها هم برویم.
قطعا فردا دلمان میکشد ینگه ی دنیا را هم ببینیم !
ای کاش هر چه به مرگ نزدیک تر میشدیم به کربلا نزدیکتر میشدیم تا دورتر ...
پ ن : چنین رخت بربستنم آرزوست ...
روز دیوان جزا دست من و دامن تو / تا بگویی دل سعدی به جرم آزردم ...
بلکه چشم دیدن زندگی راحتمان در این دنیا را هم ندارد
گویا وقتی راحت مینشیند که بمیریم و روی کفنمان با انگشتانش بنویسد : خسر الدنیا و الآخره !
پ ن :إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلإِنْسَانِ عَدُوًّا مُّبِینًا
خدا مهربان تر از این حرف هاست . خدا مثل غریبه ها به ما برخورد نمیکند . خدا با دو دو تا چهارتای دنیا با ما حساب نمیکند . خدا حتماً مصحلت ما را میخواهد . خدا بزرگ تر از گناه های ماست .
اما این روزها با خودم میگویم کسی که از خدا نمیترسد ....
نه نه ! من میدانم ! خدا مهربان تر از این حرف هاست ....
پشت سر ما همیشه بد میگوید
وقتی که دو کوه پیش هم بنشینند
یک دره ، عمیق ، بینشان می روید . . .
جلیل صفربیگی
این بهترین راه همفکری است ...