پایان و آغازی دیگر

موقعی که از مسجد بیرون اومدم احساس نکردم که از یه جای بسته اومدم بیرون.. احساس کردم وارد یه جای بسته شدم... باز هم همه ی اون چیزهای "غیر دوست داشتنی" ...!

سلام. قبول باشه.

۲۹ تیر ۸۷ ، ۰۴:۴۴

آسمون

قبول باشه !
اگه انفجار ادمو تکون نده .....
یعنی الفاتحه ...یعنی مرده ی متحرک .

۲۹ تیر ۸۷ ، ۰۴:۴۶

saba

سلام ! قبول باشه ! در خانه ی خدا هیچ رفت و آمدی بی اذن دوست صورت نمیگیرد ! رفتنها و آمدنهایتان مبارک !

۲۹ تیر ۸۷ ، ۰۸:۵۰

یاس غریب

سلام....
خوش به حالت .....
من که جا موندم.....

۲۹ تیر ۸۷ ، ۱۰:۵۳

کوثر

سلام.انشاءالله قبول باشه. برای پدرتون آرزوی سلامتی دارم و برای خودتون شهادت.

۲۹ تیر ۸۷ ، ۱۲:۴۵

نحل

سلام قبول باشه.
انشاءالله که بتونیم نگهداریم.
مناجات،نیمه شب ها، و .....
دعا یادتون نره
یا علی

۳۱ تیر ۸۷ ، ۰۵:۰۱

یک بنده خدا

امیدوارم پدرتون زودتر خوب بشن تا شما هم بتونید بیشتر به کارهایتان رسیدگی کنید.

۰۲ مرداد ۸۷ ، ۰۱:۱۳

نغمه

سلام
قبول باشه .
شیطان با تمام ایل و تبارش به دنبال ماست تا دسته گلی به آبش بدیم ...
پست پرباری بود... اگه میشه هدیه ی شهیده قاسم پور رو به ما هم بدین.شاید دست مارو هم گرفت.
با اجازه وبلاگتون لینک شد.
التماس دعا

۰۴ مرداد ۸۷ ، ۰۲:۲۰

تدارکات 090

سلام
قبول باشه
من از در مسجد اومدم بیرون ... 5 دقیقه نگذشته بود که شیطون برنامشو شروع کرد ... البته یه خورده حساب نشده شروع کرده بود ... برا این که موفق بشه باید حداقل می ذاشت ربع ساعت دیگه
به روزیم ...

۰۴ مرداد ۸۷ ، ۰۵:۳۹

چکاوک

سلام.
برای ما هم دعا کنید.
یا علی.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *

پست الکترونيک

سایت یا وبلاگ

پیام *

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

یا ، یا ، ، <strike> یا <s>، ، ، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، ، ، <a href="" title="">، ، <div align="">

نظر بصورت خصوصی ارسال شود

پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد

عطر سیب

عطر سیب

عطر سیب

لامپ

پایان و آغازی دیگر

نظرات (۱۰)

ارسال نظر