مداد رنگی زندگی

هم روضه بود، هم حقیقت، هم تسکین و هم تزریق تشویش !
--------------------------
نشون دادی که جز " Sib Zaminoo " چیزای دیگه ای هم توی ذهنت وجود دارن.

نوکرم.

۰۳ اسفند ۸۷ ، ۰۸:۰۶

یه مدیونه امام رضا

سلام
خیلی خیلی قشنگ بود دایی امید

۰۳ اسفند ۸۷ ، ۰۸:۳۳

خیلی !

فکر کنم نفرات بعدی در مورد قشنگی تراوشات ذهنیتون باید یه دونه خیلی به نظرات قبلی اضافه کنن.

۰۳ اسفند ۸۷ ، ۰۸:۳۵

نحل

ننوشتید مرگ چه رنگی!
آخر هر زندگی یه مرگی هست که خوب بودن و نبودنش رنگش رو تغییر میده!
التماس دعا
یا علی

۰۳ اسفند ۸۷ ، ۰۹:۱۶

043

سلام. خیلی قشنگ بود. میخواستم بپرسم شما چیجوری اینقدر قشنگ مینویسید؟

۰۳ اسفند ۸۷ ، ۱۰:۰۵

سعید

سلام
سلامتی قربان ، ما خیلی بیشتر مخلصیم.
اینقدر خودت رو اذیت نکن ، خدا شاهد هست که ناراحت میشم اگه ناراحت بشی
یا حق

۰۴ اسفند ۸۷ ، ۰۱:۰۲

چتر

خیلی قشنگ بود .
خیلییییییییییییییییییییی.
واسه امروزم شرمنده سر کلاس بودم یادم رفت زنگ بزنم تا الان که ساعت 1 هستش.
شرمنده

۰۴ اسفند ۸۷ ، ۰۹:۳۸

کوثر

سلام. مداد رنگی های قشنگی بود. فقط توی فلسفه ی مشکی بودن مداد همسر موندیم! ان شاءالله مدادتون که پیدا شد، می بینید چنان رنگ رنگینی داره که به همه ی زندگی تون رنگ می ده!

۰۴ اسفند ۸۷ ، ۰۹:۴۵

چه فرقی داره

جدیدا زیاد از واژه همسر و ازدواج و یه چیزی تو همین مایه ها حرف میزنید....
فکر کنم بعد ماه صفر شیرینی می خوریم.
ان شا الله
یا حق

۰۴ اسفند ۸۷ ، ۱۲:۱۲

راستی چرا برای"همسر"تون دنبال مداد مشکی میگردید؟؟؟؟؟؟؟

۰۶ اسفند ۸۷ ، ۰۵:۲۹

سید محمد انجوی نژاد

ماشالله .... بچوووو بزرگ شده اساسیییییییییییییییییی .... من مداد سبز دارم !!

۰۶ اسفند ۸۷ ، ۰۶:۳۷

تبسم یاس

به نام او که درکش نیازمند دل است
سلام
واقعا که چقدر به حقیقت نز دیک بود...
مو’ید باشید

۰۶ اسفند ۸۷ ، ۰۶:۵۶

سامی دخت

خیلی قشنگ نوشته بودین!!!!!!!!ممنون

۰۷ اسفند ۸۷ ، ۰۱:۰۳

نوح

بسم الله...
این درست است که هر چیزی یک رنگی دارد . مبانی قر آنی هم دارد . سبقه الله و من احسن سبقه.....
اما درک این موضوع به صورت واقعی اش نیازمند کمی مدارا با دل است . یعنی اگر ما رنگ خاکستری را در زندگی حذف کنیم . گناه نکنیم صورت واقعی اشیا با رنگ واقعی اش را خواهیم دید. این می شود رنگ خدا برای زندگی واقعی آخرت .... به رنگ خدا باشیم چون دنیا فقط یک پل عبور است . با همه رنگها و بی رنگی ها و دورنگی هایش.... . از اینکه می خواین اسم همسر را هم با رنگ مشکی بنویسید خوشحالیم . به هر حال رنگ خوب و پر رنگی است و بالاتر از آن نباشد رنگ....برای ما هم دعا کنید برادر

۰۸ اسفند ۸۷ ، ۰۸:۵۵

چکاوک

سلام.

پر معنی بود.نخ سوزن بعد از پست نامرئی، بچسب بود.

حالا چرا مداد مشکی؟حتمن که نباید چادر مشکی سرشون باشه.مخصوصن موقع عقد.
آقا سید هم که ...بعععله.

به سلامتی انشاءالله یه مدادرنگی نصیبتون بشه.
التماس دعا.
یا علی.

۱۳ اسفند ۸۷ ، ۱۱:۰۲

یاس18

یا حق
سلام
یادمه مدادرنگی مشکی و سفید تو جعبه مداد رنگی بچگی هام همیشه ردیف آخر بودند خصوصا سفید که هیچ وقت استفاده هم نمیشد ...براستی چرا؟ شاید اون زمان ها با ذهن بچگی مون اینو دنبال می کردیم که سفید روی سفید و مشکی روی سفید جواب نیمده!!!
.
.
.
شاید مداد مشکی شما هم در آخرین ردیف مدادهاتان باشد کمی جست و جوگرانه تر بیابیدش !!!
شاید فقط همین

پ . ن :بعد مدتی که خودمو گرفتار گرفتاری ها کرده بودم سر زدن به چند همفکر قدیمی ارامش خاطری برام داشت ...
چقدر دلم هوای نوشتن داره اون هم با مداد رنگ یاسی ...
ممنون
جاری باشید مثل همیشه

۱۶ اسفند ۸۷ ، ۰۲:۱۴

پارسا

سلام وب جالبی داری بهم سر بزن

۱۸ اسفند ۸۷ ، ۰۹:۳۷

بهزاد

به نام خدا
سلام دایی

کاش صاحب برسد بنده به زنجیر کند
ما جوانان همه را در ره خود پیر کند

۲۰ اسفند ۸۷ ، ۰۴:۴۶

پارسا

سلام دوست من
خوبی؟
وب زیبایی داری
ممنون از حضورت
شاد باشی
بای

۲۱ اسفند ۸۷ ، ۰۱:۲۷

مشکات128

منم مداد آبى دوست دارم. انشاءالله یه مداد خوش رنک هم نسیب شما بشه. امین

۲۱ اسفند ۸۷ ، ۰۲:۱۲

حنیف

سلام خیلی باحال بود . سرد و گرم

۲۱ اسفند ۸۷ ، ۰۳:۰۹

یه مدیونه امام رضا

سلام
اینکه توش خاتمی نبود
همون ژست قبلیت بود که..........

۲۱ اسفند ۸۷ ، ۰۳:۰۹

یه مدیونه امام رضا

سلام
اینکه توش خاتمی نبود
همون ژست قبلیت بود که..........

۲۱ اسفند ۸۷ ، ۰۳:۰۹

یه مدیونه امام رضا

سلام
اینکه توش خاتمی نبود
همون ژست قبلیت بود که..........

۲۱ اسفند ۸۷ ، ۰۹:۴۵

043

بازم پست نامرئی زدی؟ کو مطلب آقای خاتمی؟

۲۱ اسفند ۸۷ ، ۱۱:۵۶

محمد هاشم نعمت اللهی

سلام دوست عزیز
حال شما خوبه
از آشنایی با وبلاگ شما خوشحال شدم
قبلا تو کلوب با یه اسم دیگه خدمت رسیدم
به هر حال از اینکه وبلاگ یه همشهری را می بینم خوشحالم

۲۱ اسفند ۸۷ ، ۱۲:۲۹

مثه خودت

همیشه مطالبتو میخونم اما امروز خواستم یه چیزی بنویسم
احساس خوبی دارم چون پای مادرمو بوسیدم توهم تا دیر نشده اینکارو بکن ممکنه دیر بشه

۱۵ فروردين ۸۸ ، ۰۸:۴۶

پرنده

رنگ زمینه ی دفترم خاک
آبی می نویسم
خاکستری راپاک می کنم آخر خاکستری اصلا با خاکی جور نیست به آن رنگ سرد و گرم می دهد
و بی رنگ می میرم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *

پست الکترونيک

سایت یا وبلاگ

پیام *

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

یا ، یا ، ، <strike> یا <s>، ، ، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، ، ، <a href="" title="">، ، <div align="">

نظر بصورت خصوصی ارسال شود

پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد

عطر سیب

عطر سیب

عطر سیب

لامپ

مداد رنگی زندگی

نظرات (۳۱)

ارسال نظر