یادم میاد تو خاطرم که بین خونه مادرم
دستم و میگرفت میگفت بگم علی و راه برم
صدای قلب من میگه که مردا مردا ‹علی›ه
امید امروز من و شفیع فردا ‹علی›ه ..
- ۸۹/۰۶/۱۰
یادم میاد تو خاطرم که بین خونه مادرم
دستم و میگرفت میگفت بگم علی و راه برم
صدای قلب من میگه که مردا مردا ‹علی›ه
امید امروز من و شفیع فردا ‹علی›ه ..