عطر سیب

عطر سیب
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
بایگانی
  • ۰
  • ۰

روز های اول که وارد بهبوهه انتخابات شده بودم راسیاتش به خودم گفتم میرم رأیمو میدم و زیاد حوصله تبلیغ و جانگولر بازیای انتخاباتی رو ندارم.

 روز ها گذشت و هر چه به انتخابات نزدیک تر شدیم مردم چهره اصلی خودشون رو بیشتر نشون دادند وتقریبا از چند روز پیش دارم میبینم کسانی دارند برای مملکت و عزت و افتخار ایران سر و دست میشکنند که تا یک ماه قبل دوست داشتند سر به تن انقلاب هم نباشه!!

و برام جالب تر این بود که برادر یکی از همین بمب گذار های حسینیه شیراز رو توی ستاد اصلاحات دیدم که داره با تمام تلاشش علیه احمدی نژاد کار میکنه .

و با دیدن بوق بوق کردن ها و رقصیدن های طرفدار های سید سبز !! به یاد شورش های 18 آذر افتادم و که بیشتر شبیه کودتا علیه نظام اسلامی بود تا طرفداری از یک کاندیدا
و یواش یواش دوستان دور و نزدیکمون رو دیدم که سابقه سیاسیشون جز فحش ناموسی به اسلام و انقلاب و امام (ره) چیزی نبود و حالا دارند برای …….. تبلیغ میکنند !!

» یک سوال مهم : اینها برای چی تلاش میکنند ؟ برای رای آوردن موسوی یا رای آوردن هر کسی جز احمدی نژاد . چرا ؟
مگر احمدی نژاد کیست که اینقدر از او میترسید ؟ جز این است که با گناهانتان نمیخندد ؟ جز این است که روحیه انقلابی دارد و شما از این روحیه میترسید ؟ جز این است که دزدی هایتان را بر ملا میکند ؟ جز این است که با اسرائل آبش در یک جوب نمیرود ؟ جز این است ؟

» سوال دوم : مگر گفتمان اصلاحات چه خط و مشی جدیدی را دنبال میکند که اغلب حامیان میر حسین و کروبی عناصر ضد انقلاب و ضد رهبری هستند ؟ آیا این حق را نداریم  که به سلامت اصلاحات شک کنیم؟!

پ ن : امام خمینی (ره) : ببینید دشمن با چه مخالفت است و با چه موافق ، خلاف آن عمل کنید ….

-----

سخنرانی بسیار زیبای حجت الاسلام پناهیان در حمایت از ....

 

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

قراره یه حرکتی رو شروع کنیم به نام " جنبش وبلاگ نویسان انتخاباتی " و از بچه های وبلاگ نویس دعوت کنیم که ۵ تا دلیل بیارن که به چه کسی میخوان رأی بدند . و بعدش هم از ۵ نفر دعوت کنند که به این جنبش بپیوندند .

از بقیه وبلاگ نویسان هم خواهش میکنم این کار رو انجام بدند و از ۵ نفر دیگه دعوت کنند که در این جنبش شرکت کنند .
----------------------------
دلایل من که چرا به دکتر محمود احمدی نژاد رأی میدهم :

١- سخت کوشی و جهادی کار کردن ایشون که واقعا بعد از زمان جنگ مسئولی رو ندیدیم اینجوری و با قدرت کار کنه
٢- بالا رفتن سطح عزت و قدرت دیپلماسی ایران در جهان و تغییر گفتمان جوابگویی ایران به پرسش گری !
٣- اتمام طرح های عمرانی چندین ساله و به سرانجام رساندن بسیاری از طرح های نیمه تمام عمرانی
۴- طرح بسیار زیبای سفر های استانی
۵- رضایت کامل رهبری از مواضع و رفتار های دولت نهم و ...

البته بقیه دلایل رو دارم توی وبلاگ خبریم میزنم : اینجا

من هم از افراد زیر دعوت میکنم که استارت این قضیه رو بزنند :

١- حنیف    ٢- رهرو    ٣- دنیای راه راه   4-سکوت    ۵- کفش

 بقیه هم میتونند این حرکت رو شروع کنند و ترویجش بدند  لطفا هر کسی این کار رو کرد به من خبر بده تا توی لیست زیر اضافش کنم .

لیست کاندیدای خود را افزایش دهید ...

احمدی نژادیا : عطر سیب ، سکوت ، حنیف ، دیوونه غربتی ، کفش ، بغض های نترکیده ، دنیای راه راه ، بچه های قلم، چتر ، باران ، دختری از سیدنی

میر حسینیا : دلشده ( قراره بنویسه )

محسن رضاییا : هنوز هیچ کس . . .

کروبیا : هنوز هیچ کس . . .

بچه های وبلاگ نویس این رو هم میتونند استفاده کنند .

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

اینروز ها مسئله مصرف گرایی نقل هر مجلسی شده و هر کسی داره در مورد اصلاح الگوی مصرف صحبتی میکنه اما توی همه این تعریف ها هیج جا در مورد مصرف گرایی و تعریف صحیح مصرف گرایی صحبت نشد و تا الان تمام برنامه ها روی قناعت و لامپ اضافی خاموش و این چیزا خلاصه شده .

بهتر که به شهر خودمون شیراز نگاه میکنیم میبینیم مدیریت ضعیف و بی برنامه شهر  اینقدر مردم رو غرق مصرف گرایی کرده که اگر غیر از امسال ،١٠ سال دیگه هم به این عنوان نامگذاری بشه فکر نکنم درصدی از این موضوع کاسته بشه .
برای نمونه کافیه توی سطح عام مردم یه چرخی بزنید تا ببینید اولین شغل هایی که برای درآمد زایی به ذهنشون میرسه چیه ؟ فروشگاه مواد غذایی ، سوپر مارکت ، فروشگاه پوشاک ، خرید و فروش زمین و خونه و ماشین ، مسافر کشی و ... 
و جالب اینجاست که مدیریت شهرمون هم متاسفانه از این حرکت سطحی حمایت میکنه و روز به روز به تعداد پاساژ ها و مراکز تجاری اضافه میکنه ، بدون اینکه بپرسه مگه مردم شیراز چقدر لباس و کیف و کفش و مانتو میخوان که ما داریم اینقدر مغازه میزنیم ؟!!

از سه راه احمدی تا بیای چهار راه ملاصدرا + خیابان زند و عفیف آباد و خیابان های جنبیش داره کیف و کفش و لباس میفروشه . دیگه زدن مجتمعی به بزرگی زیتون دقیقا سر چهار راه پارامونت و اون مجتمع دیگه دقیقا روبروش به نام خلیج فارس ، و برج های تجارت جهانی و مرکز خرید انوری و پاساژ های ریز و درشت ملاصدرا و غیره چه هدفی رو دنبال میکنه ؟

آیا این سوق دادن جوانان جویای کار ما به سمت کار های غیر مولد و بی اهمیت نیست ؟ آیا این تشویق مردم به سمت مصرف گرایی و خرید بیشتر نیست ؟

چرا به همین نسبت کار های تولیدی و صنعتی و مولد صورت نمیگیره ؟
چرا مسئولین شهرمون کارهای نون و آب دار تر و مولد رو در انحصار یه عده خاصی قرار دادند و این کار های در پیت رو برای جوانان به عرضه گذاشتند ؟؟
چرا طرح های عمرانی شهر ما توی ارگانهای گردن کلفتی مثل س... اجرا بشه اما لیسانس ها و فوق لیسانس های شهرمون برند مغازه تی شرت فروشی بزنند ؟؟؟؟
پس تکلیف کارهای تولیدی و صنعتی و علمی و تحقیقاتی چی میشه ؟ چرا این هزینه هایی که برای ساخت مجتمع های تجاری گردن کلفت میشه صرف چهار تا کار صنعتی نمیشه ؟

بازم خدارو شکر که بازار زمین خوابید ، مگرنه چیزی نمونده بود که سر چهار راه ها هم خرید فروش زمین بشه  و بازم همون عبارت همیشگی :  امسال زمین میخری ٢٠ تومن سال دیگه شده ١٠٠ تومن . زمین که نیست لامصب، هلوووه !!! ( آشناست براتون نه ؟ )

خلاصه کاکو ! تا بوده و نبوده این صاحبان قدرت و کمپانی ها عظیم جهانی و سرمایه دار ها بودند که با تبلیغات و فرهنگ سازیشون مردم رو تشویق به خرید بیشتر میکردند نه مردم ...

پ ن : صد البته که خود مردم هم در این چرخه سهیمند و تا تقاضا نباشد ، عرضه نیست اما فکر میکنم خشت کج اول رو یه آدم سرمایه دار گذاشته تا یه فرد خریدار .

یا علی ...

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

Title-less

بعضی ها را دوست دارم . از بعضی ها خوشم می آید . بعضی ها را فقط قبول دارم . به بعضی ها احتیاح دارم .

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

آدم خوبه که یه جو انصاف داشته باشه . نمیدونم جواب این همه تهمت و بدگویی که پشت سر دولت هست رو چجوری میخوان بدند .

یه نگاهی به چهار سال گذشته داشته باشید ، توی انقلاب کدوم دولت اینقدر آزادانه نقد و حتی تمسخر میشد ؟ کدوم دولت بود که هر نشریه دانشجویی و غیر دانشجویی به صراحت بهش توهین کنه و کسی هم چیزیش نگه ؟ کدوم دولت بود که اینقدر از خارج و داخل براش کاریکاتور و طنز بسازند و در جواب فقط کار کنه ؟ و بعضی ها اینقدر بی انصافند که پر کاری دولت رو هم به پای عوام فریبی و کار غیر کارشناسی تعبیر میکنند !!!

 

میگند دولت احمدی نژاد مصداق خشونت و تحجر و تنگ نظری بوده و اصول رو ول کرده و به این و اون میپره ؛ در عجبم از اینکه ملتی فقط برای لجبازی و قبول نکردن حقایق ، حتی عزت و استقلال خودش رو هم نادیده میگیره و حاضره استقلال و هویتش هر روز در مجامع بین المللی زیر سوال بره و رئیس جمهور مملکتش فقط لبخند بزنه …  !

 

کسانی که این صحبت ها رو میکنند یا تاریخ رو نخوندند و یا اینکه نمیدونند که ایران و ایرانیان در گذشته کی بوند و تا کجاها حکومت داشتند؟ همین کسانی که دیروز سالن مجمع مبارزه با نژاد پرستی در ژنو رو ترک کردند، کسانی بودند که چند قرن پیش پدرانشون به خاطر اینکه اسلام و اسلامیان امنیت و رفاهشون رو تامین کنند و بتونند زنده بمونند به ایرانیان پول و جزیه میدادند .

 

 بد نیست داستان جالبی رو براتون تعریف کنم :

در زمان هارون الرشید مرز اسلام تا روم باستان هم پیش رفته بوده و روم ملکه ای داشت که سالیانه مبلغی رو به حکومت اسلامی ( جزیه ) میداد . میزنه و این خانم ملکه میمیره و یه حاکم قلدر به حکومت میشینه و برای حاکم ایران مینویسه : از حاکم روم به حاکم ایران . دیگه از این خبرا نیست و ما دیگه پول به کسی نمیدیم . حاکم ایران هم براش مینویسه : از امیر مومنان به سگ روم !!! ای کافر زاده ! جواب نامه آن نیست که میخوانی جواب نامه آن است که میبینی ….. و بعد از چند روز سپاه اسلام پشت دروازه های روم صف کشیده بوده . مشاورین روم هم که میبینند توان مقابله با لشکر اسلام رو ندارند یه چیزی هم میزارند روی مبلغی که ملکه خانم میداده و با سلام و صلوات سپاه اسلام رو برمیگردونند . *

 

قصد عرضم به اینه که ما دنبال عزت جدیدمون نیستیم . ما داریم عزت از دست رفتمون رو طلب میکنیم و حالا که یکی پیدا شده با منطق و علم داره اینقدر در مجامع بین المللی نقشش رو خوب ایفا میکنه خود ما ایرانی ها زیر آبشو میزنیم …. عجیباً غریبا !!!

 

همون کراواتی هایی که سنگ  هخامنش و کورش و این چیزها رو به سینه میزنند و اعراب رو مایه بدبختی ایران میدونند باید بفهمنند که بنده خدا آقای احمدی نژاد داره با این کارهاش عزت از دست رفته هخامنشیان رو به ایران بر میگردونه . یکی هم نیست بهشون بگه پیر شده های بازیگوش ! اگر دین ندارید لااقل ایرانی باشید ….

 

 . . . . . . . . . . . . . . . . .

 

پ ن :١- مطمئناً متوجه هستم که امروز سپاه و لشکر و اون نوع ادبیات فرق کرده و سیاست ها از لشکر کشی و فحش دادن به دموکراسی و تولید علم و خودکفایی تبدیل شده . منظور فقط بیان یک گوشه از اقتدار و عزت ایرانی اسلامی بود .

٢- منبع داستان : کتاب تاریخ تمدن اسلام نوشته گوستاو لوبون / کتاب تاریخ اسلام و عرب نوشته امیر علی

 

یا علی …

 

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

تمبــون

ما که ندیدیم اما میگن امشب زولیخا خانم بله رو گفت و یه مملکتی رو از بلا تکلیفی در آورد . اما خب یه سری پیام هایی به ذهنم رسید که بد نیست گفته بشه :  

 

1- آی مجردین گرامی که به جای یوسف یوسف ، شوهر شوهرتون کل مصر رو خبر دار کرده ، از زلیخا یاد بگیرید . یه کم خوودتون رو بیشتر بگیرید . کلاس بذارید . خواستگار ها رو هشتبلکو کنید و بذارید تا زیر پاشون علف سبز شه. وقتی هم که دیدید داره مورد میپره با دست پس بزنید و با پیش بکشید . حتما جواب میده .

 

2- آخر ما نفهمیدیم آقای انجوی کِی توی مصر سخنرانی داشتند که زلیخا هم کانونی شد ؟ بنده خدا اعتکاف میگیره ، چادر میپوشه ، بنظرم آخرش هم شهید بشه . میگن سی دی اعتکافش رو هم صوت الحسین آورده . خیلی سوزناکه ...

 

3-  خدایا ! یکی را داده ای صد دانه تنبان (تمبون) ، یکی را کرده ای لِنگ بی تنبان (تمبون)* . یعنی آدم مجرد توی مصر نبود ؟! اونم توی سال اصلاح الگوی مصرف ؟؟؟ واقعاً که ...

 

4- چقدر این خانم اول یوسف آدم منطقی تشریف دارند ! خانم ها یه کم یاد بگیرند ! نیشخند

 

5- بین خودمون باشه میگن انگشتر آقا توی جیب کاپشن احمدی نژاد پیدا شده ، قراره 4 سال دیگه هم ایشون در خدمت دولت باشند .چشمک

 

6- در تاریخ ثبت شده یکی دیگر از دلایلی که یوسف برادرش بنیامین را بنزد خود نگاه داشت صدای خوب وی بود که به اختصار ابیاتی از اشعار او را خدمتتان عرض میکنم :

 

دنیا دیگر مثل تو ندارد / ندارد و نه میتواند بیارد ... دلها همه بی قرارِ عشق اند /اما عشقه که واسه تو بیقرار است ....

و رویم از گفتنش سیاه اما چه کنم که ذکر شده بر و بچ مصر با گذاشتن این اشعار بر روی سیستم صوتی ارابه های خود مزاحمت های عدیده ای برای مکتب خانه های دخترانه ایجاد کردند که زبان از گفتنش قاصر است ...

 

پ ن : تمبون یا همان تنبان در گویش شیرازی به معنای شلوار است . منظور همان ضرب المثل : " یکی را داده ای صد ناز و نعمت / یکی را نان جو آغشته در خون " میباشد .

 

یا علی ببخشید .... !

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

تنهایی

تنهایی درد کُشنده ای است . مخصوصاً هنگامی که همه ی کسانی را که دوست داشتی با هم از دست بدهی .

پ ن : برای از دست دادن تمام دوستانت نیازی به یک سانحه رانندگی یا غیره نیست ، بلکه با تغییر افکارت ، خود به خود تمام همفکران و دوستانت را از دست خواهی داد ....

یا علی ...

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

Title-less

از خودم خیلی ناراضی هستم ..................................................................
  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

Title-less

 اول اینکه زیادی دنبال مطلب آقای خاتمی نگردید به دلایلی حذفش کردم .

دوم اینکه رفتید مشهد ما رو هم دعا کنید

سوم اینکه خب شاید آخرین پست سال ٨٧ باشه . سال ٨٧ ! سال عجیبی بودی . در کل اون دنیا میبینمت ....

چهارم اینکه دعام کنید

پنجم اینکه خداحافظ .

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

مداد رنگی زندگی

» دوست داشتن حس خوبی است . عشق . مثل جعبه مداد رنگیست .

 

» گناه : چرک است . نکبت دارد . انسان را خنگ میکند . همه چیز را خراب میکند . رنگ خاکستری را روی همه ی نقاشی های زندگیت میکشد . خاکستری روی خاکستری .... زمستان میرود و این بار خاکسترش برای زغال میماند .

 

» مادر : زیباست . خستگی ناپذیر . او عاشق واقعی است . برای خودش هیچ چیز نمیخواهد . فقط به ما فکر میکند . مادر . مادر . چه اسم آرامش بخشی . آبی است ...

 

» جنگ ، رنگ آبی و قرمز شیر دستشویی است . همیشه جلوی چشمانت هست . سرد و گرم .

 

» بابا ، نیست . از گریه های من خبر دارد . در خواب خواهرم که آن سر دنیاست گفت . دلم تنگش شده . شب ها با مادرم با اون میگوییم و میخندیم . عین قدیم . بابا ها از رنگ موهایشان مشخصند . سفیدِ با تجربه .

 

» کار : شاید بهترین کار نوکری برای بهترین هاست . خوب مزد میدهند . زندگیت را تامین میکنند . هواسشان به کم و کاستت هست . با خوبی تو خوشحال و با بدیت دلگیر میشوند . دوستت دارند . بین مردم عزیز و محترم میشوی . این شغل ها بی رنگ است .در مداد رنگی دنیا  به چشم نمی آیند . درست مثل رنگ گریه برای ابا عبدالله ...

 

» همسر ، همیشه با اسم همسر کلمه زندگی هم به ذهنم آمده . انگار ازدواج بدون سختی نمیشود . این سخنی نگذاشته یک دقیقه راحت به همسر فکر کنم . جایش در مداد رنگیم خالیست . . . راستی مداد مشکیم را ندیدید ؟ ؟ ؟

 

» حسینیه : گرم است . گرم مطبوع . مانند روزهای کودکی که روی پای مادر میخوابیدیم . آن هم گرم بود . گرم مطبوع . نمیدانم چرا رنگ این چادر خاکی است .... ؟

 

التماس دعا

یا علی ...

  • امید رجایی