عطر سیب

عطر سیب
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
بایگانی
  • ۰
  • ۰

سلام . خوبین ؟ دلم هواتون رو کرده بود . نکنه یکی حال ما رو بپرسه ها .

خب هر چی که فکر کردم در مورد چی حرف بزنم مخم کار نکرد گفتم بذار حالمو بنویسم شاید بهتر باشه .

اگه خدا یه چیزی رو ازتون بگیره و مطمئن باشی که مقصر هم خودت هستی چه حالی بهت دست میده ؟

اگه بدونی بدون اون چیز مردت با زندت فرقی نمیکنه چیکار میکنی ؟

اگه بدونی حنات دیگه پیش خدا رنگی نداره چه خاکی تو سرت میریزی ؟

اگه دلت بخوات همین الآن بمیری اما این نوع مردن رو دوست نداشته باشی چه حالی بهت دست میده ؟

اگه دستت رو به زور از تو دست خدا بکشی بیرون به نظرت خدا چه برخوردی بهت میکنه ؟

 

توی این شرایط آدم خودش باید بره یه جایی بشینه خفه بشه . لام تا کام حرف نزنه . باید یکی رو بندازه جلو بره پشت سرش قایم بشه . خب توی این شرایط باید اون فرد خاص هم خیلی پیش خدا آبرو دار باشه تا خدا رو بندازه توی رو در وایسی و هم خیلی مهربون باشه که به تو دلداری بده . اسم آبرو که میاد آدم سریع یادش میفته به اهل بیت چون اونا معصوم بودن دیگه پیش خدا خیلی آبرو دارن . اما تا بوده و نبوده مادر از همه مهربون تر بوده . باید با این وضع و حال رفت پیش مادر این مهربونا . کسی که مهر رو به همشون یاد داده . خود اهل بیت هم میگن . موقعی که مردم کارشون گیر میکنه میان در خونه ی ما اما موقعی که کار خود ما گیر میکنه میریم پیش مادرمون . حالا من فکر نکنم با این وضع و حالم کسی به غیر از مادر حرف دلم رو بشنوه .

دعام کنید که موقعی که میرم پیش مادرم اینقدر شناختم از خودم بالا بره که دردام رو بفهمم و بگم  . اما می دونم یکی از مهمترین دردام چیه . به شما چه اصلا . همینطوری دارین از زیر زبون آدم حرف میکشینا .

از این هم ایشالا خوشتون بیاد

میخونم میخونم انا مجنون زهرا     میمونم میمونم انا مجنون زهرا (س)

یا علی...

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

 

موقعی که میدیدمش هزار نوع فکر روش میکردم . علی رو میگم . موقعی که بلند جلوی دخترا میخندید به چشم یک آدم بی جنبه بهش نگاه میکردم . موقعی که هر روز موهاشو یه مدل میزد به چشم یه آدم بدون شخصیت نگاش میکردم . موقعی که توی کافی شاپ دانشگاه سیگار میکشید براش سه چهار ساعت  منبر میرفتم که نکن . زشته . هزار تا از این حرفای خوب . امروز که باهاش داشتیم از دانشگاه بر میگشتیم فهمیدم که چقدر آدم کوری هستم . تازه فهمیدم که باباش مامور شهرداری هست . پول دانشگاهش رو نزول کرده و اومده . یه کم که دقت کردم دیدم این شلوار رو از روز اول داشگاه داره میپوشه و به این توجه نکرده بودم که سر زانوش هم دوخته شده . موقعی که بهم حرف میزد این جمله هارو گفت . گفت تو فکر میکنی فقط خودت میدونی که سیگار بده . خودت میدونی که مطلک بار دخترا کردن زشته . خودت میدونی که توی یک جمع یه جور جک بگی که همه ی دخترا هم بشنون نشونه ی بی فرهنگیه . اینا رو منم میدونم . اما من همه ی این کار ها رو به خاطر ابراز وجود میکنم . همشو . توی دنیا هیچ کس نگام نکرده . سیگار که میکشم از بوش بدم میاد اما با این کار ابراز وجود میکنم .

 

اینو که گفت عرق شرم همه ی وجودمو گرفت . گفتم عرق خوردن . سیگار کشیدن . دنبال دختر مردم افتادن . بی شخصیت بودن همش به خاطر اینه که من و امثال من ندیدیمش  من و امثال من فقط توی فکر انتقاد کردن بهش بودیم . من و امثال من لبخندامون رو انبار کرده بودیم برای جای دیگه .

 

شیراز یه خیابونی داره که علما و زهاد و عرفای ما عیب و آر میدونن که حتی از توی این خیابون رد بشن . یعنی به این اندازه خفنه . میدونید توی این خیابون شلوغ و پر طرفدار چیکار میکنن ؟ به قول بچه های اونجا میرن خط میزنن . یعنی چی ؟ یعنی پیاده از اولش میرن آخرش از اخرش میان اولش . هر کی ضایع  تر بگرده معروف تره . بیشتر نگاش میکنن .

میدونین یعنی چی ؟ یعنی خیابونی که تو رو میبینند .  یعنی جایی هست که بدی های من مثل پتک توی سرم خورد نمیشه . یعنی جایی هست که یکی هم پیدا میشه از تو خوشش بیاد . یه جایی هست که میتونی یه نفر رو پیدا کنی که دروغی هم بهش بگی دوسش دارم سر پوزت نزنه .(البته از نظر اونها )

 

یکی از آشناهامون بچه ی خط ملاصدراست . موقعی که تعریف میکنه قشنگ ترین تعریفی که برای گفتن داره اینه که فلان دختر 8 ثانیه بدون اینکه چشاشو به هم بزنه نگام کرد          

توی این جمعی که میان 70 الی 80 در صدش جوون هستن . و به نظر من از این هفتاد درصد جوون 69 درصدش زیر بیست سال داره  . موقعی هم که نگاه میکنی اغلب بچه هایی هستن که پایین شهر زندگی میکنن . منتها  ما چون باهاشون عیب و آر میدونیم حرف بزنیم فکر میکنیم پسری که سه ماه تمام پولشو جمع میکنه برای اینکه تی شرت فلان خواننده رو بخره ، بچه پولداری هست که خوشی زیر دلش زده . یه ثانیه خودت رو بزار جای اون . جای پسری که توی خونه باباش نرسیده به غیر سلام و صبح به خیر و شب به خیر چیزی بهش بگه . توی خونه ای که پول در آودردن حرف اول رو میزنه و هیچ وقت هم قسط ها تموم نمیشه . کی وقت کرده به این پسر نگاه کنه ؟ توی مدرسه هم شاگرد اول نشده تا مدیر مدرسه جلوی بچه ها ازش تقدیر کنه. میبینه موقعی که توی خونه هست کسی نمیبینتش . کسی شخصیت بهش نمیده  . خواهر بزرگش همش به فکر درسو امتحاناتش هست . با برادش فقط دعوا میکنه و آخر هم کتک میخوره و غرورش خورد میشه  . به خاطر همین هست که میره موهاشو میکروبی میزنه . شلوار فلان میپوشه . تی شرت فلان میپوشه . موقعی که دوست دخترش جای علی بهش میگن علی آقا . به جای توهین کردن بهش میگه هر چی تو بگی . به جای اخم پدرش لبخند پر از شهوت دختری رو میبینه که چشم ازش بر نمیداره . خودت رو بزار جای این . کدومشو انتخاب میکنی ؟ ؟ ؟ ! ! !

 

اگه خودمون رو بزاریم جاه تک تک اونایی که عیب و آر میدونیم بهشون نزدیک بشیم میبینیم همه و همه کمبود دیده شدن دارن . حالا شاید بگی فلانی این مشکلاتو داشته اما اینطوری نشده . خب ما حالا داریم اونایی رو بررسی میکنیم که شدن . الهی صد هزار مرتبه شکر . شکر شکر  که ما اینجوری نشدیم . اما این شکرا به درد نمیخوره . اگه همکلاسیت . دوستت . اونایی که توی گناها به خاطر کمبود محبت غرق شدن . اگه اینا رو دیدی‌‌ اونموقع  هست که گفتی الحمدوالله اگر چه به زبون هم نیاری .

خیلی دقت کنید . خیلی . اگه دوستتو ندیدی و رفت گدایی محبت پیش این و اون کرد بدون که هر کسی که بهش محبت کرد دوستتو بنده ی خودش میکنه . این کلام مولا علی (ع) هست که به هر کسی که محبت کنی اونو بنده ی خودت کردی . و بنده هر کاری برای اربابش میکنه .

مثل یکی از دوستای من که از گدایی محبت به جایی رسیده که خودش هم شاخ در آورده . به خودش میگه منِ نماز خون و دعا و خون با خدا کجا ؟! هم آمیزی با دختر نا محرم کجا ؟!هواستون باشه . هیچ تعجبی نداره . قبل از اینکه کسی بهش محبت بکنه تو دستشو فشار بده . به خدا این دوست من قبل از اینکه دوست دختر پیدا کنه میگفت میرم شاه چراغ دعا میکنم که یکی پیدا بشه. هیچ فرقی نمیکنه که کی باشه و چیکاره باشه . فقط میخوام باشه . این از بد بختی من بود که نزدیک ترین آدم بهش بودم اما حالا میفهمم که دنبال چی میگشت .

به دوستاتون شخصیت بدین . جلوی دوستای دیگتون بهش شوخی هایی که غرورش رو میشکنه  نکنین . از رحمت و مهربونی خدا براش بگین . اون نیاز داره به یکی بگه دوست دارم . بزار تا موقعی که نمیتونه ازدواج کنه به خدا بگه . اگه اینطوری شد مطمئن باش بعد ازدواجش هم باز به خدا میگه . بزارین از خودش تعریف کنه گر چه اصلاً این چیزایی رو که میگه جالب نباشه . بزارین درد دل کنه . اگر چه میدونید این چیزا درد بزرگی نیست . این خیلی مهمه که بهش کار بدین . مخصوصاً پسرا . مثلاً بهش بگین من وقت نمیکنم وبلاگم رو به روز کنم این فلاپی رو بگیر به سلیقه ی خودت درستش کن . مثلاً میگما . هر چیزی میتونه باشه اما کاری باشه که بتونه انجام بده و بعد از انجام دادنش به خودش بنازه که من هم تونستم یه کاری رو خوب انجام بدم.

 اشتباهاتشو بعد از کلی حال کردن و خندیدن و اذیت کردن بهش بگو اونم خیلی کوتاه جوری که بفهمه داری برای بهتر شدن خودش میگی . باهاش مشورت کنی حتی توی کار هایی که میدونی باید چیکار کنی یا حتی تصمیمت رو هم گرفتی . قبل از اینکه او زنگ بزنه تو بهش زنگ بزنی . بی معرفتی هاش . نا مردی هاش . همه چیزشو ببخشی . خیلی خشک بهش حرف نزنی . مثلاً چرا بهش نمیگی دلم برات تنگ شده ؟ چون دختر نیست . فقط باید آدم به زنش بگه ؟ هر موقع که داری با دوستای دیگت حرف میزنی اونو فراموش نکنی . نگذاری اون بازم تنها بمونه . اگه تنها بمونه شاید یکی دیگه بهش محبت بکنه . مطمئنی اون یکی دیگه آدم سالمیه ؟ راستی این خیلی مهمه . درد های اونو به عنوان درد دل خودت براش بگی . اون میفهمه که تنها اون نیست که این درد رو داره . این خیلی مهمه .موقعی که داره درد دل میکنه مثل سیب زمینی نشینی کنار دستش . مثلاً اگه داره میگه اون گناه رو مرتکب شدم نگی خاک تو سرت . بگی وای خیلی سخته آدم این روزا خودش رو کنترل کنه اما میشه . **همراهی و همدردی **.

همه ی ما به جایی نیاز داریم تکیه کنیم . موقعی که با اون هستی دیگه درد های خودت رو فراموش کن . تو اندازه  ی اون درد نداری شاید هم بیشتر داری . می فهمم . اما اون نمیدونه داره چیکار میکنه . تو باید سنگ صبور اون باشی . مخصوصاً خانم دخترا در این مورد دقت کنن . دخترا احساس نیاز بیشتری میکنن که یه کوه پشت سرشون باشه که هیچ وقت نلرزه و هیچ وقت خم نشه .  ژس شما براش اون کوه باشین . دیگه اگه میخواین براش کوه باشین تو رو خدا درد های خودتون رو فراموش کنین . شماباید براش تکیه گاه باشین . اگه هزار تا درد داری اولویت کار هات درد اون باشه . اونو با درداش تنها نگذاری . حداقل کاری که میتونید بکنید اینه که به حرفاش گوش بدین و از روند پیشرفت کارش مطلع باشین . این خودش خیلی مهمه . اگه براش کار نکنی بهش محبت نکنی تا از زندگی خسته شد دنبال یه تکیه گاه میگرده کمرشو راست کنه . شکر خدا پدرا و برادرا اینقدر توی فکر غیرتشون و محبوس کردن دختره هستن که یادشون میره اون برای چی میخوات توی خونه نباشه . تا دید که مردی نیست که با کمک اون از سر بالائی ها بالا بره دنبال یکی دیگه میگرده و هزار تا مشکلی که خودتون میدونید تازه براش درست میشه .

 

 بگذریم . یادتون نره پشت و پناه دوستاتون باشین . بهشون محبت کنید مخصوصاْ اونایی که میدونید تا حالا روز خوش توی زندگیشون ندیدن . به نحو های مختلف . این بزرگترین رفاقتی هست که میتونید برای یکی انجام بدین .

 

بعد که بهش محبت کردین . دوسش داشتین . اونم تو رو دوست داره . بهت اعتماد میکنه . اوموقع میتونی بهش از خدا بگی . میتونی با خدا بیشتر آشناش کنی . اگه همون اول بیای بهش بگی نماز بخون . بهش بگی نگاه به نامحرم نکن میگه برو بینیم بابا . اگه محبتتو بهش اثبات کردی حرفاتو گوش میده و روش فکر میکنه .  اگه این کار رو کردی و اینقدر درک خداشناسیش رو بالا بردی که خدا خواسته که تو اینجوری باشی ، اگر هم از تو جدا بشه مطمئن باش پیش خدا میمونه . چون بدون با این فکر طوری نعمت هاش رو میشناسه که نمک گیر خودش میشه .

 براش دعا کنیدقبل از اینکه به خودتون دعا کنین . به هر حال اگه بزاری تنها بشه با اجازتون شیطون میره تنها بودنش رو براش پر میکنه .

 

در آخر از همه ی اونایی که منو تنها نگذاشتن و بهم سر زدن باید تشکر کنم . دم همتون گرم .

 

یا علی ...

 

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

خوش به حال خوبات .

 

 سلام . خوبین ؟

اومدم یه چیزی بگم و برم .

 

یا خدا واقعا اینقدر دیندار بودن سخت شده؟؟؟؟؟؟

 

نکنه داریم الکی زور میزنیم . نکنه اول آخر همون آدم پست و عوضی و بی چشم رو باید باشیم که بودیم . نکنه داریم الکی زور میزنیم خودمونرو توی پاکا جا بزنیم .

 

یا خدا مگه خون شهدا از ما رنگی تر بوده که باید توی این دور زمون زندگی کنیم ؟

اون دنیا میرم جهنم . قبول . همه چیز رو قبول دارم اما توی دلم یه مشت حرف دارم که بعد از همه ی سین جین های شما من شروع میکنم . حالا ببین . یه مشت سوال از شما دارم یه مشت سوال  هم از امام زمان  . اینجوری دلم خنک میشه بعد میرم جهنم .

 

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

کی با من میاد ؟؟؟

سلام خدمت برو بچ بزرگوار .

*بچه ها یه چیزی میخوام بنویسم خیلی میترسم بنویسمش ُبعدش گند بزنم . اما توکل میکنم و مینویسم .

از اینکه خیلی زیادی حرف میزنم . از اینکه خیلی کم کار میکنم . از اینکه خیلی چیزا رو باید به خودم اثبات کنم . از خیلی چیزا دلم پره . دیگه حوصله ی درد دل ندارم . دیگه نمیخوام فقط بشینم و بگم خدایا ببخش . میخوام بعد از اینکه گفتم بلند شم . میخوام از این به بعد حرف نزنم .  می خوام یه جورایی خفه بشم .

بچه ها جدی دارم بهتون میگم پایه میخوام . میخوام چله بگیرم . چهل روز خیلی کار دارم . تنهایی نمیشه خودتون هم میدونید . نمیدونم شما چه خصلت بدی دارین . چه کارهایی هست که دیگه حالتون ازش به هم میخوره . نمیدونم . فقط میدونم هرکسی می بخوات چله بگیره هدفاشون یکیه . حالا من پایه میخوام . هر چی بیشتر بهتر . میخوایم به خودمون به دنیا به دشمنا به شیطون به امام زمان به رهبرمون ثابت کنیم که ما مرد عملیم . میخوایم ثابت کنیم ما همیشه در حال جهادیم . اگه اجازه ی جهاد اصغر ندین ما جهاد اکبر میکنیم .

بگذارید روشنتون کنم به کسی هم بر نخوره . میخوایم بریم به جنگ غول . غولی که 19 ساله من (و شما رو) توی غل و زنجیر کشیده . میخوایم آزاد بشیم . اونایی که فریاد آزادی خواهیتون دنیا گرفته آیا میدونستی خودت اسیری . اسیر خوراک . شهوت . قیافه . مدل مو . و … نمیخوای رها بشی؟؟!

میخوایم بریم دست پر برگردیم . من پایه هایی میخوام که تا آخرش باشن . اگه فکر کردی شوخی هست ول کن . رفیق نیمه راه نشی یهو . میخوایم چهل روز کارهای زشتمون رو ترک کنیم . هر کی هست بگه یا علی

از هر وقت یا علی گفتین به جمع ما خوش اومدین . راستی جنگ واقعیه ها . فکر نکنین مثال زدم . نه . فرمانده داره . سرباز داره . دشمن داره . اسلحه داره . عامل نفوذی داره . و بهتون قول میدم شهادت هم داره .

بگذریم . من که تصمیممو گرفتم با اینکه میدونم خیلی خیلی خیلی خیلی مشکله اما باید یه روز این اسارت تموم بشه . چه بهتر که استارتش رو حالا بزنیم . ما که رفتیم هر کی میخوات رنگ آزادی رو ببینه بسم الله

یا علی...

 

-------------

چهار شنبه ۲۰ خرداد

یکی از امامان (ع) : هر کس چهل روز خود را برای خدا پاک نگه دارد خداوند چشمه های علم را از قلب او به زبان او جری میسازد .

قرار شد که بیشتر توضیح بدم که میخوایم چه کنیم .

ببینید هر کسی یه خصلت بدی رو داره یا یه کاری زشتی رو نمیتونه ترک کنه . میاد یه چله میگیره . که به برکت این چهل روزی که برای خدا خودش رو از اون گناه  پاک نگه داشته

تا آخر عمر دیگه سراغ اون گناه نره . این صورت مسئلمون هست اما خیلی کار مشکلی هست . حالا من یه مثال میزنم تا بیشتر براتون روشن بشه .

یکی هست شهوتش خیلی اذیتش میکنه . میخوات که توی این چهل روز نفسش رو سرکوب کنه . نمیشه بگه من همه کار میکنم فقط موقعی که هجوم آورد خودم رو کنترل میکنم . نمیشه هم نگاه به نا محرم بکنه . شهوت خودش رو تحریک بکنه بعد هم بگه من مقابله میکنم . چله گرفتم که مقابله بکنم . نه . اینطوری نمیشه . امام رضا علیه السلام فرموده اند : گناهان صغیره راه گناهان کبیره هست . یعنی کسی رو نمیشه پیدا کنید که هم گناه صغیره بکنه و هم خودش رو از کبیره پاک نگه داره .

در بحث کنترل شهوت ،آقا سید گلمون یه سخنرانی خوب دارن که اگه طلبه بودین بگین خلاصشو بزنیم .

خب حالا یه چیزی میخوام بگم . چند روزه که رفتیم جنگ . از همون اولاش دشمن کارش رو شروع کرده اما ما میدونستیم که میخوات هفته ی اولی تمام زور خودش رو بزنه تا اول کار هست خفمون کنه و نا امید بشیم از آزادی . به خاطر همین ما هم جاهایی میرفتیم که دشمن زیاد توی شعاعش نباشه . برای خودمون از دعا و اراده سنگر درست کردیم . فرماندمون خیلی هوامون رو داره . میگه اگه شما یه کم از خودتون جربزه نشون بدین همه چی حله بقیش با من . خیلی خیلی هوامون رو داره . دو سه مرتبه تا نزدیکیای شکست رفتیم اما ....

حالا از همه ی اونایی که منو تنها نگذاشتن میخوان تشکر کنم . اصلاً انتظارش رو نداشتم که این همه تحویلم بگیرین . هر کس هم میخوات به جنگ دشمن زندگی و آزادیش بیاد یا علی . در جهاد هیچ وقت بسته نیست .

یه نکته : اگه چلتون رو شکوندین اصلاً نگران نباشین . چون با شکستن چلتون یه چله ی جدید رو شروع کردین . مفهومه ؟ اگه نا امید شدین میزنم توی سر خودم ها ! هواستون باشه . نا امیدی بدترین دشمنه . هر چی باشه اومدین توی وبلاگ دایی امید ها ! (چه لوس)

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

به نام خدا

 

امروز یه سری سوال دارم .

حتماً می دونید که تعداد صهیونیسم های جهان بسیار کم هست . چرا کلیدی ترین پست های جهان روی شاخ اینها باید بچرخه ؟ چرا نبض سیاست و اقتصاد و حکومت در دستشان باشد؟

چرا وقتی که یک خبر نگار زن طبعه ی امریکا در زندان ایران کشته میشه ( کاری به دلیلش نداریم . چه حق چه نا حق ) تمام رادیو ها تمام روزنامه ها تمام رسانه هاشون توی بوق میکنند که در ایران دموکراسی نیست و حقوق بشر نقض میشه . سفارتخانه هاشون رو می بندند . این خیلی خوبه . آفرین . اما هر روز و شب زن و بچه های عراقی و فلسطینی رو با جسارت کامل می کشن هیچ کس هیچی نمیگه و نمیتونه بگه . چرا باید اینجوری باشه ؟!

وقتی که تو به یه عرب در مورد نژادشون اهانت کنی می خوات تیکه تیکت کنه . اما امروز به دو تا کشور عربی حمله کردند و به خاک و خون کشیدن ، به ناموسشون تجاوز کردند اما هیچی نمیتونن بگن . چرا اینجوریه؟!!

اولین بار امریکا گفت من طرح شورای امنیت رو رو علیه اسرائیل وتو نمیکنم . رای ممتنع میدم . شورای امنیت سازمان ملل متحد یعنی شش میلیارد و نهصد و نود شش میلیون نفر اسرائیل رو محکوم میکنند . شش میلیون نفر اسرائیلی گفتند به دَرک که تصویب کردند . لذا ساعت 10:30 این قانون تصویب شد ساعت 11:20 نخست وزیر اسرائیل گفت : گفتن که گفتن . ما کار خورمون رو میکنیم .

 

ما در مجلسمون برای کوچکترین قشر جامعه نماینده داریم . مثلاً برای یک و نیم میلیون یهودی یه نماینده داریم . 500 هزار الی یک میلیون عاشوری یک نماینده . 800 هزار زرتشتی یه نماینده . مسیحی یک نماینده . اما در امریکا 17 میلیون مسلمان هست . یعنی حدوداً 17 در صد جامعشون رو مسلمون تشکیل می ده اما یه نماینده در مجلسشون ندارن . چرا اینجوریه؟!!!

 

حالا بهتره به دلایل یه نگاهی بندازیم . تا بفهمیم از ماست که بر ماست :

موقعی که میگیم چرا علم جهان در دست صهیونیسم هست . چرا اینجوریه ؟ باید بگم تقصیر خودمونه .

دبیرستان های مملکت ما درس میخونن یا ول میگردن ؟ دانشجویان ما تحقیق میکنن ، درس میخونن یا همش توی فکر این هستند که اونا برای حقوق بشر چی میگن ؟ به خاطر اینه که یه عده صهیونیسم روز و شب دارن کار میکنن . دارن زحمت میکشن و ما اینجا توی فکر این هستیم که سینما چه فیلمی زده بریم سینما .

 

مسئولین مملکت ما برای یک مدال طلای المپیک صد میلیون جایزه میدن . برای نقره هفتاد میلیون برای برنز پنجاه تا . اما موقعی که از جوونی که توی المپیاد ریاضی مدال طلا گرفته میپرسن چی بهت دادن میگه هیچی ! بعد توقع داریم مغز هامون فرار نکنن . خب این به چه امیدی بمونه . کدوم آدم عاقلی هست که بمونه ؟!

 

دانشجو های ما چی کار میکنن ؟ حالا میگم خدمتتون . فساد خودشون رو فرستادند اینبر اونوقت توی مملکت علوی ما تمام فکر و ذکر جوونا شده که چجوری دل فلان پسرک (دخترک) رو بدست بیارم .

اینقدر ما رو به اسم آزادی و حقوق زن و مرد توی بی بند و باری جنسی و اختلاط دختر و پسر فرستادن که دیگه دختر و پسر دانشجوی ما به همه چی فکر میکنه الا درس خوندن . تمام هنرش در قلمش هست که چگونه برای معشوقش نامه بنویسه .

توی پرسش پاسخ های جوانان در دانشگاه مهمترین سوالشون اینه که حد روابط بین دختر و پسر چقدره ؟ چرا پرده میکشن . چرا به ما توهین میکنن . بابا به تو توهین شد . به ناموس اسلام تجاوز شد . دارن بچه ها رو میکشن . زنها رو میکشن مردا رو تیکه تیکه میکنن . دارن حرم ها رو خراب می کنن . بعد تو هنوز گیر این هستی که نمیتونی فلان دختر رو ببینی ؟ بابا دنیا رو آب برد . تو هنوز گیر اینچیزایی .

 

سنگر های اقتصادی هم خالی . آقا پول راحت چجوری بدست میاد . یه تاکسی بخر روش کار کن . مهم نیست کارتل های اقتصادی جهان دست کیه ؟ برام مهم نیست نسل بعدی چی خواهد شد ؟ توی ماشین بشین ول بگرد تا حال کنیم . قابل توجه اونایی که دلشون رو به نفت مملکت خوش کردن . وزارت نفت اعلام کرد اگه مصرف همینطوری پیش بره تا 10 سال دیگه نفت برای صادرات نداریم . اینم آخرین حربمون .

 

تا من و تو در بند شهوات و راحت طلبی ها و ول گشتن ها هستیم حق ماست که تو سری خور باشیم . حق ما هست که به تمام ارزشهامون جسارت کنن و حق ما توهین دیدن هست به خاطر این که ضعیفیم .

یه عده که مذهبی هستند و توی این شهوات نیستند اونا هم دارن بازی میخورن . برای اونها هم برنامه ریزی کردن که یهو خدای نکرده جلوتر از دماغشون رو نبینن .

مذهبی(البته به غیر از یه عده که قربونشون برم) . بی کار . الاف . تا لنگ ظهر حواب . بعد الظهر هیئت فلان . شب نوار حاج فلان و صبح نوار سید فلان . بدون هیچ علمی . بدون هیچ فنی . همینطور داره ول میگرده . بعد هم ادعا می کنن چرا رهبر حکم جهاد نمیده ؟! خب من میخوام بدونم تو چی بلدی که بخوای باهاش با دشمن بجنگی . علمی داری ؟ فنی بلدی ؟ اصلاً اینا رو ولش علم نظانیت چقدره ؟ اصلاً بلدی تفنگ دست بگیری .

 

عزیز من اگر ما توی دنیا قوی بودیم کسی جرات نمیکرد نگاه چپ به یه مسلمون بندازه . این رو هم بدونین با کشتن یک مسلمون به اهدافشون نزدیک تر میشن

تو رو خدا یه کم راحت طلبی ها و اسباب بازی ها مون رو کنار بگذاریم . یه کم به فکر این باشیم که دور و برمون چه خبره ؟ این چشم چرونی ها هیچ چیزمون رو دوا نمیکنه . این چرب و نرم خوری ها دشمنمون رو از توی صحن عباس بیرون نمیبره . هر جا که هستیم قوی کار کنیم . اگه توی سنگر علمی هستیم دور بچه بازی ها و نٌنٌر بازی ها رو خط بکشیم بچسبیم به درس تا یه دردی از جامعمون کم کنیم . اگه هر جایی هستیم محکم تر کار کنیم . مراقب نفسمون باشیم . این نفس هست که چشم و گوش مارو بسته نمیزاره واقعیت ها رو ببینیم . تو رو خدا یه کم از صهیونیت ها یاد بگیرین که روی اعتقاد نداشتشون چقدر محکم وایسادن .

 

قسمت آخر حرفم برای اونایی هست که الآن به خودشون گفتن برو بینیم بابا . خیلی خب من میرم اما قبلش این شعر رو بخون بعد برو دنبال ...

 

فکه و کرخه و مهران مال من
یاد شب های غریبان مال من

 

شانه بر زلف پریشان مال تو

تیر و ترکش تن عریان مال من

 

سود و سرمایه و عنوان مال تو

سوختن، از غم یاران مال من

 

خنده در ساحل دریا مال تو

گریه بر خاک شهیدان مال من

 

شب عیش و شب شادی مال تو

شب درد و شب هجران مال من

 

پول ماشین و خیابان مال تو

سر نهادن به بیابان مال من

 

کاخ های آنچنانی مال تو

تربت پیر جماران مال من

 

دلخوشی های فراوان مال تو

دل خون و چشم گریان مال من

 

رهبران غرب و شرق از آن تو

علی مظلوم دوران مال من

 

خنده و قه قهه ی پیدا ز تو

ناله ها و اشک پنهان مال من

 

بی تفاوتی و غفلت مال تو

خون دل های فراوان مال من

 

عیش و نوش سخره کردن مال تو

ناله و ندبه و افغان مال من

 

قصه و فیلم و عروسک مال تو

غصه و درد بی درمان مال من

 

همه ی درد جهان شد سهم من

راضیم این مال تو اون مال من

 

همه زیبایی دنیا مال تو

یوسف زیبای کنعان مال من     یوسف زیبای کنعان مال من

 

لطفاً عکس های زیر رو با هم مقایسه کنید.

 

یا علی...

 

 

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

سلام.خسته نباشین . ما که همچی یه نمونه خسته ایم . خسته از دنیایی که خودم ساختمش . از دنیایی که دیگران برام ساختن . اما می دونم که اینا فقط پل هست . پلی که به راحتی میشه آخرش رو دید . دیگه چیزیش نمونده . اگه هی به مغازه های وسط راه توجه نکنم سریع میرسم . نمیخوام احساسی حرف بزنم یا از جمله های محرک استفاده کنم . خیلی کمتر از اونی که فکر میکنیم وقت داریم تا بتونیم کاری کنیم . اما چه حیف که پای عمل که پیش میاد اعمالم بوی این حرفو نمیدن که چیزی به اتمام این دنیا نمونده . نمیخوام زیاد حرف بزنم . باید از این به بعد عمل کردن هام بیانگر حرفام باشه نه بالعکس .

فقط یه حرف دیگه یزنم . موقعی که همه میرفتن کربلا برای زیارت هیچی نمگفتیم . به خودمون میگفتیم حتماً توی مهمونی دعوت نشدیم . اما حالا یه سوال دارم برای اجرای حکم خدا هم لیاقت نداریم ؟ دارن شیعه ها رو میکشن . حرم رو خراب میکنن . برای ایستادن و جنگیدن هم باید از صافی بگذریم؟ ؟ ؟ ؟

نوبت تو هم میرسه برای خودت گریه کن . اون راحت شده .

 سلام وبلاگ من روز سه شنبه به امید خدا و یاری امام زمان به روز خواهد شد . چه من سر بزنم و چه نزنم ازتون دعوت میکنم سه شنبه شب یه سری اینجا بزنین . یه چیزی میخوام بنویسم که ... حالا نمیگمتون اما ان شاء الله بهترین نوشته ای خواهد شد که تا به حال نوشتم . پس وعده ی ما سه شنبه به بعد . یا علی...

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

چرا نمیشه؟؟؟!!!

 

برای هممون پیش اومده که یه چیزی داشتیم از دستش دادیم و یا آرزو داریم به یه چیزی برسیم . نمیدونم شما چی میخواین و یا چه چیزی رو از دستش دادین که حالا آرزو دارین که بهش برسین . به هر حال یه حکمت و مصلحتی رو توی این جریانات یاد گرفتم که دلم می خوات شما هم بدونین .

اکثر ما ها در همچین مواقعی تلاش خودمون رو میکنیم تا به نداشته ای که نیاز داشتیم برسیم . در حین این تلاش ها هم از خدا می خوایم که برامون جورش کنه . درسته ؟ یه کم که دیر میشه داد و ناله هامون سر خدا شروع میشه . که آی خدا . چی شد . من این همه  تلاش میکنم و هم از تو میخوام چرا بهم نمیدی ؟

 

حالا من بهتون میگم چرا نمیده . نکته ی تستی این مسئله برمیگرده به داشته هایت . تویی که اومدی از خدا میخوای که یه چیزی به داشته هایت اضافه کنه از داشته هایت چجوری استفاده کردی ؟ درست استفاده کردی یا غلط ؟ قدر اون چیزایی رو که داری میدونی که حالا یه چیز جدید از خدا میخوای ؟

 

 میخوای واضح تر بگم . بهتره به جای اینکه بگم برمیگرده به داشته هایت بگم برمیگرده به خودت .آره به جنبه ی خودت . شاید جنبه ی اون چیزی رو که داشتی نداشتی که خدا برات نگهش نداشته . یا شاید جنبه ی اون چیزی رو که خدا قراره بهت بده نداری که خدا بهت نمیده .

یه روز یه داستان خیلی بلند شنیدم که یه قسمت خیلی کوچیکشو براتون میگم .

یه طلبه ای برای گرفتن سه تا حاجت می ره توی یه مسجد چهل روز معتکف میشه . یکی از آرزوهاش این بوده که فقرش از بین بره . یکی دیگش این بوده که درد سینش تسکین پیدا کنه و سومیش هم در عشقه . عاشق یه دختری شده بوده .

چهل روز عبادت میکنه و هیچ کدوم از درداش خوب نمیشه . نه فقرش نه درد سینش نه درد رسیدن به معشوقش . روز چهلم خیلی سرد میشه یه فنجون قهوه ی داغ درست میکنه که بخوره . میبینه یه مردی داره به سمتش میاد . توی دلش میگه اومدیم بعد از چهل روز یه فنجون قهوه بخورم برای این هم مشتری پیدا شد . خلاصه اینکه اون مرد آقا امام زمان بودن و برای بر طرف کردن دردهای این بنده خدا اومده بودن . درد عشقش رو حل میکنه . درد سینش رو هم همینطور اما تا ازشون میخوات تا فقرش رو بر طرف کنه جواب میدن فقر نمیشه . فقر به صلاحت نیست.

میدونید چرا ؟؟ شاید اینجوری گفتن. تویی که میمیری تا یه فنجون قهوه رو به یکی تعارف کنی بهتره که فقیر بمونی .

---------

حالا بیاید یه کم فکر کنیم ببینیم آیا اگر خدا یه چیزی رو بهمون بده جنبشو داریم ؟

 

یه راه میانبر هم بهتون میگم به کسی نگین : هر موقع که شکر داشته هاتون رو کردین خدا نداشته هاتون رو هم بهتون مرحمت میکنه . حالا شکر چی چیه ؟ اینه که فقط بگی الحمدولله . نه ! به غیر از اون استفاده درست و مفید از نعمتها،بالاترین درجه ی شکر هست .

 

شکر نعمت نعمتت افزون کند

کفر نعمت از کفت بیرون کند

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

.: بازی :.

 

وقتی که توی شکم مادرت هستی باید لَم بدی به دیواره ی تخت خواب و از این گیم دستی ها بازی کنی . بعد از نه ماه باطریش تموم میشه(البته اگه ایرانی باشه باطریش هفت ماه هم شاید تموم بشه) و حوصلت سر میره . به سرت میزنه که از تخت خواب نرم و گرمت بیای بیرون بری بازی های بهتری رو پیدا کنی . از موقعی که به دنیا میای اینقدر خوشحالی که به پارک شهر بزرگی اومدی . چند سال طول میکشه که همه نوع بازی رو انجام بدی و ازشون حوصلت سر بره . یه مدت که گذشت به قول معروف عقلت رسید بهت میفهمونن که از حالا باید بری مدرسه تا سواد دار بشی بتونی بازی های جدید که نیاز به سواد داره رو انجام بدی . هر سال بازی ها فرق میکنه و تو باید یاد بگیری که از یک وسیله ی بازی طوری استفاده کنی که بیشتر برات بمونه . تا اول دوم راهنمایی بازی هات با اسباب بازی های بی جون هست .پاتو میکنی تو یه کفش که باید یه اسباب بازی برام بخری که جون داشته باشه . بابات که از همه عقلش بیشتر میرسه میگه باید خودت پیدا کنی . از این به بعد نمیشه روی این اسباب بازی ها قیمت گذاشت تا من برات بخرم باید خودت بدستشون بیاری . و تو از فردا به همه به چشم یه اسباب بازی که هر کدوم یه نوعی بهت حال میدن نگاه میکنی . به رفیقات . به معلمت . به خودت . به مردم به همه به چشم یه اسباب بازی نگاه میکنی . چند سال که گذشت دلت میخوات یه بازی درست حسابی سخت انجام بدی تا بقیه ،هی به این اسباب بازی هاشون ننازن و پز بدن . می ری یکی از سخت ترین گیم های عالم بشریت رو انتخاب میکنی . مثل اینکه خیلی قدیمیه . نوعش عوض نمیشه اما هر سال سخت تر میشه . اسمش کنکوره . از اول دبیرستان شروع میکنی به بازی کردن . لول های اولش آسونه اما هر چی میری جلوتر سخت تر میشه . زندگیتو گذاشتی پای این بازی . خوابت . خوراکت . راه رفتنت . مدل موهات . همه چیز برای کنکور . خیلی ها نمیتونن ردش کنن . اون دسته افراد که موفق نمیشن ردش کنن میرن سراغ بازی ها دیگه که کمتر فکری باشه . اما اونایی که ردش میکنن یه جایزه بهشون میدن به نام دانشگاه . مثل اینکه این دانشگاه رو اگه بگذرونی بازی های بعدی آسونتر و لذت بخش تره . توی دانشگاه هم همه نوع بازی هست . همه نوع بازی در اختیارت میگذارن . اخه میگن حتماً جنبه ی استفاده از این بازی ها رو داشتن که تونستن بیان دانشگاه . خلاصه بگم خدمتتون سال های متوالی بازی بازی بازی . یه بازی داری که خیلی دوستش داری و نمیخوای هیچ وقت تموم بشه ،اونم همسرت هست . با هم دارین بازی های خودتوون رو میکننین . یه روز که پیر شدین به خودتون میگین کاشکی تموم میشد این بازی ها دیگه خسته شدیم . اخه هر بازی که بوده شما بازی کردین . اون جدیداش که حوصله ندارین انجام بدین . اونوقته که میگی کاشکی جوون بودیم قدرت جوونیمونو داشتیم میرفتیم روی همه جوونا رو کم میکردیم .اینجا خودت نمیدونی اما بازم داری بازی میکنی با این فرق که بازی شده ذهنی . دیگه با ذهن و خاطراتت بازی میکنی . اینقدر بازی میکنی تا بمیری . بعد که مردی فکر میکنی وارد یه پارک شهر دیگه ای . اما تازه میفهمی که  game over شدی و  باید امتیازات کلیتو حساب کنی و ببینی توی بازی زندگی برنده شدی یا بازنده .بقیش رو خودت میدونی . اما مهم اینه که تو از توی شکم مادرت بازی میکردی تا وقتی مردی . و هیچ وقت بزرگ نشدی .

 

حالا درد دل سازنده ی بازی رو براتون مینویسم:

 

سلام به همه ی علاقه مندان به بازی های من

من خیلی خیلی دوستون دارم اما شما خیلی بی معرفتین . هیچ وقت نشد که یه تشکر خشک و خالی از ما بکنین . هر چه بازی ها بهتر میشد بیشتر مجذوب بازی ها میشدین و منو فراموش میکردین . من به خودم میگفتم نکنه بازی خوب نبوده که نیومدن از من تشکر بکنن . هی اینو میگفتم و اشک میریختم که مشتری های من ازمن ناراضی هستند . من هر روز بازی هاشون رو عوض میکردم تا شاید از من خوششون بیاد و تا یه روز دیر میشد و یا کهنه میشد سریع میومدین در خونم و ازم خواهش میکردین که بازی ها رو بهتر کنم . یه روز به خودم گفتم انگار اینا هر موقع خسته میشن میان سراغ من . منم یه ماه به هیچ کس بازی جدید ندادم . هر روز همشون میومدن . اما بعضیاشون بود خیلی قشنگ ازم میخواستن که کمکشون کنم . مهر اینا تو دلم نشست . دیگه هیچ وقت بهشون بازی جدید نمیدادم یا به ندرت بازیهاشون رو بهتر میکردم . یه چیز میگم بین خودمون باشه . عاشق شده بودم . عاشق اونایی که با اینکه بازی جدید نمیدادم اما میومدن تشکر میکردن . منم تا میتونستم اینا رو به شیوه ی خودم پیش خودم نگه داشتم . یه روز بهم خبر رسید که بعضی هاشون به اینجا عادت کردن . بازی هاشون رو هم که عوض میکنی نمیرن . میخوان یه چیزی به من بگن اما روشون نمیشه . منم گفتم بیارینشون داخل ببینم چرا نمیرن سر خونه زندگیشون . داخل که اومد گفت بکشینم هم از اینجا بیرون نمیرم . گفتم آخه چرا ما که بهت بازی دادیم گفت نه . من بازی نمیخوام . میترسم اگه برم دوباره بازی ها منو اونقدر جذب کنه که تو رو فراموش کنم . گفتم بهت قول میدم اگه یه مدت نیومدی میفرستم دنبالت .  میگم بزنن پس کلت تا بازی یادت بره خوبه ؟ گفت آره خوبه و رفت . اون نمیدونست که من عاشقشم . تا در رو بست رفت دلم براش تنگ شد . روزی چند بار میفرستادم دنبالش تا بیارن ببینمش .

ومن هنوز عاشقم و دردم اینه که معشوقم نمیدونه من دوسش دارم

 

زیاد حرف زدم . از خیلی ها گفتم . ببخشید مزاحم بازیتون شدم . میتونید بازیتون رو ادامه بدین .

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

امان از بی وفایی

اعصاب ندارم میزنم همه چی رو داغون می کنما .

 بد بخت رفیقمون بعد از شش سال که با یه دختری بوده حالا فهمیده دختره دیگه محلش نمیزاره یه کم که تحقیق کرده فهمیده یه پسر بهتر اومده خواستگاریش . خب دختره ی ... مگه یادت رفته که برای هم میمردین . مگه یادت رفته این پسره برای اینکه به تو برسه همه کار کرد .

یا یکی دیگه از دوستامون بعد از سه سال جلوی چشماش ،دوستش با جسارت هر چه تمام میره سوار ماشینی میشه که جلووش میزنه کنار .  چرا ؟ چون ماشین دوستم پراید و اون ماشینش 206 هست.

یا یکی دیگه از دوستامون سه سال با یکی بود . سه سال برای هم میمردن . بعد که ازدواج کرد رفیقمون توی کارش برشکست شد و اون با کمال پر رویی ادعای طلاق کرد و دوستمون رو بین این همه مشکل رها کرد .

 

حالا با این چیزایی که پیش اومده رفتم توی فکر که آیا همه ی دختر ها اینطوری هستند؟

آیا همشون توی مناقصه هستند که از هر کی یه چیز بهتر دیدند خودشونو به اون قالب کنند؟

آیا اگر با تو باشند و پای تو هم بشینن ولی یه روزی روزگاری یه نفر رو دیدند که از تو بهتر باشه توی دلششون افسوس نمیخورن که چرا با تو موندن؟

 

 

یه چیزی هم میخوام بنویسم که فقط آقا سید بخونن . آقا سید بچگی ما رو به بزرگواری خودتون ببخشید . امید وارم که دور منو یه خط قرمز نکشیده باشین و نگین که این هنوز خیلی بچست . جنبه ی هیچی رو نداره . اما میدونم اینقدر بزرگوارید که باز هم به دل نمیگیرین . خاک تو سرم شرمنده .

 

 

 

نویسنده: امید

شنبه، 5 اردىبهشت 1383، ساعت 19:57

سلام به همه راستی یه جنبه ی حرفم رو یادم رفت بگم اینجا میگم . تمام این اتفاقات در صورتی رخ داده که این افراد با هم دوست بودند . یعنی یه کاری که خدا از خلقت آدم تا حالا نهیش کرده . گفته که حرومه . برای دل خودش که نگفته مثلاْ نگفته که شما دوست نشید رابطه نداشته باشین تا من بشم . نه عزیزم همینجاهاش رو دیده که گفته نکنید این کارهارو .

 

خدا نکنه شما بخواین حال یه نفر رو بگیرین . خب عقل کلایی که نظر دادین و هیچ فکر نکردین هدف من از این نوشته چی بوده . خب هر آدم... ای میدونه که توی هر دو جنس هم خوب گیر میاد هم بد . پس منظور من چی بوده؟ آها . دست یه قطره اشک درد نکنه که خیال همه رو راحت کرد

گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن پیدا شود گوهر شناس قابلی
 

افتاد؟؟؟؟؟؟؟؟

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

 

اومدم فقط یه چیزی رو بگم . فقط یه چیز . می دونم کسی که باید بخوندش می خونه . اومدم بگم امام حسین خیلی بزرگ تر از اونی هست که نتونه به من کمک کنه تا مشکلمو حل کنم . میدونم که خودم مشکل دارم که مشکلم حل نمیشه .

اما یا امام حسین . نفس و شیطون برای ثانیه ثانیه ی ما برنامه دارن . برای هر دقیقمون یه جذابیتی پیدا میکنن . زندگی مزید بر علت میشه که آدم خسته تر بشه . می دونم شما خیلی قادرید و تا جایی که میتونید کمک میکنید و این ما هستیم که دسمون رو به زور از دست شما بیرون میکشیم .

اما راه برگشتمون رو سخت نکنید . خودتون میدونید که توی کثافات نمیشه یه رابطه ی قشنگی بر قرار کرد . شمعی بزاریم و گل یاسی و نماز شبی و اشکی و اخلاصی . خودت میدونی که من به غیر از گناه چیزی ندارم . اگه میشه یا علی . اگر هم باید بریم هر موقع آماده شدم بیایم اون حرف دیگه ای هست .

اما اگه جوابتون اینه که از بس سیاه بودی نمیشد تحویلت بگیریم باید بگم که مسئله ای نیست . خیلی جا ها هستند که همینطوری منو تحویل میگیرن . خیلی راه هاست که درش برای هر نوع آدمی بازه . توی خیابونا چشمای خیلی ها هست که میتونه منو نگاه کنه . چشمای من هم خیلی راحت می چرخه .

خدا وکیلی این شد جواب واسه ما ؟ بین این همه راه توی این همه کثافات اومدم به تو پناه آوردم بعد میگی برو الآن خیلی سیاهی . بین این همه جا و این همه آدم های رنگ و وارنگ میگم میخوام ضریحتو یه بار هم که شده ببینم. راهم نمیدی ؟ مگر نه این که شما رحمت للعالمین هستین . پس دست های پر مهرتون کجاست تا منو از این باتلاق بکشه بیرون . ما که خفه شدیم .

هنوزم میگی خودت باید بخوای . باید مبدا میلت عوض بشه . بابا مبدا میلم کجا بود . خفه شدم . حالا منو بکش بیرون بعدش دو تایی یه کاریش می کنیم . دارم غرق میشم میگی خودت باید ارادش رو داشته باشی . ندارم میگی برم گمشم . برم بمیرم ؟ نه خدایی جوابمو بده . حالا که ارادشو ندارم تو دستمونو نمیگیری . همه که ردمون کردن تو هم میخوای ردمون کنی؟

تو رو به اشک های پاک دخترت که خجالت میکشم اسمشو بیارم منو بکش بیرون . بزار یه کم خستگیم در بره بعد درستش میکنم . تو رو خدا . تو رو به امام رضا .

یا علی...

راستی یه متن خیلی جالب دیدم توی وبلاگ ریحانه النبی که هر کی ادعای بسیجی بودنش میشه حتماً بخونه .

 

 

 

  • امید رجایی