› امسال اعتکاف، ما همش در حال رفت و آمد بودیم . موقعی که آقای فاطمی نیا گفتند اعتکاف نمادیست از اینکه یک عمر در خانه خدا باشی و از این خونه بیرون نری ، به خدا گفتم ، خدایا با این رفت و آمد هایی که برای من پیش آمد خواستی بهم بگی دینداریت هم مثل اعتکافته؟ دو ساعت هستی ، دو ساعت نیستی ......
› یکی دیگه از جمله هایی که خیلی به شدت روم تأثیر گذاشت جمله آخر آقا سید بود :
اگر بعد از انفجار متقی تر و پاکتر شدی ، ماندی تا بهتر شوی و بعد شهید شوی ، اما اگر هیچ تغییری نکردی بدان که نرفتنت بابت رو سیاهت بوده و تو محکوم به ماندنی !
› از همین دیشب دقیقا از ثانیه ای که از مسجد بیرون آمدم فهمیدم دوباره شیطان برای من برنامه ریخته است . حتی یک شب هم به من مهلت نداد و سراغم آمد . حالا اینکه پیروز شد یا نه الله اعلم .
اما مطمئنم تقدیری بزرگ در انتظارمان هست که شیطان را اینقدر نگران کرده است .
› این مصاحبه حنیف با پدر شهید مهدوی هست ( اینجا ) . با خواندن این مصاحبه از صمیم قلب به این نتیجه رسیدم که انسان شهادتش را از نحوه ی زندگی کردنش میگیرد . از حساسیت هایی که به دینش دارد. از آن دو راهی هایی که قریب به صد در صد مردم حکم خودشان رو اجرا میکنند نه حکم رساله را .
چقدر زندگی شهید مهدوی من را یاد کتاب خاک های نرم کوشک می اندازد . . . .
› آیه 80 سوره اسراء . چه هدیه ی زیبایی . این هدیه را شهیده قاسم پور به جمع ما داد . جریانش را نمیگویم !
پ ن : حیف است بگذاریم این ویژه نامه محجور واقع شود . الحق و الانصاف خیلی خوب کار شده .
به ما دعا کنید . همچنین به پدرم که مقداری مریض احوالند . یا علی ...