عطر سیب

عطر سیب
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
بایگانی
  • ۰
  • ۰

محمد پیامبر رحمت :

افراط های افراطیون ، هواپرستی مسئولین ، دزدی عمامه به سر ها ، کثیف بودن ریشو ها ، تنبل بودن چادری ها ، فقر مردم ، نا فهمی مداحان و سینه زنان ، سطحی بودن اعتقادات مذهبیون و ....
همه و همه اسلام را به دین اقلیتی در بین مردم جامعه ما تبدیل کرده . دینی که برای همه شاخ دار و ترس ناک شده . حتی در ایران .
بی زحمت به این عکس ها توجه کنید ...
اینها درسته که در صد کوچکی از شیعیان هم نیستند اما در صد بالایی از سایت های اسلام شناسی غرب رو پر کردند .
واقعاً اسلام اینحوریه ؟

موقعی که دوستای زردشتی خودم رو میبینم که چقدر ظاهر رو رعایت میکنند با اینکه در ریشه هیچی ندارن ، از خودم خجالت میکشیم . یکیشون شده استاد یار دانشگاه شیراز . یکیشون شده مسئول یکی از بانک های خصوصی شیراز . یکیشون داره عینهو ... درس میخونه تا ...
توی همه ی رشته های ورزشی نفوذ کردند .
توی همه حا دارند کار میکنند . طوری که دو نفر از خانواد های نزدیک ما در سال گذشته زردشتی که شده هیچ ، تبلیغ هم میکنه . چرا ؟

به خاطر اینکه موقعی که ما میریم دانشگاه ، عبوس ترین و بی حال ترین و پپه ترین آدم های دانشگاه هستیم .
به خاطر اینکه یا تازه عاشق شدیم ، یا در شرف عاشق شدنیم .
به خاطر اینکه اینقدر روی خودمون کار نکردیم که بتونیم با 10 نفر که عین خودمون نیستن رابطه داشته باشیم و ازشون رنگ نگیریم .
به خاطر اینکه توی پارک ها و محافل هایی که جوون ها با هم بحث میکنن ، ما نیستیم و توی خونه هامون داریم غصه میخوریم و از خدا شکایت میکنیم .

خیلی حرف دارم . بگذریم ...

بیاین یه همدیگه یه قولی بدیم . قول بدیم یا قیافه ی مذهبی نداشته باشیم ، یا اگه هستیم پپه نباشیم . بریم توی جمع جوونها . ببینیم چرا چادر نمیپوشن . چرا نماز نمیخونن . همشون که مریضی شهوانی ندارن . خیلیاشون بلکه همشون ساده هستن . کمبود محبت دارن . دو کلام از محبت خدا و واهل بیت بشنون راه میان .
چی بگم والا .

دو صد گفته چون نیم کردار نیست .

یا علی ...

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

فی البدایه

سلام به همه . سال نوتون مبارک .
کلی عقبیما . یه ماه گذشته تازه یادش اومده سال نو رو تبریک بگه . چیکار کنیم . گرفتاری . بدبختی ....

اولین موضوع اینکه یه مدتیه میریم سر کار . عین بچه مثبتا . صبح از ساعت ۷:۳۰ تا ۳ بعد از ظهر . هیچ وقت فکر نمیکردم همیچین کاری نصیبم بشه . راضیم به رضای خدا .

دومین موضوع اینکه تازگیا خیلی فکر کردم . خیلی از مشکل هام رو پیدا کردم .
بین این مشکل ها و گرفتاری ها و ضعف ها ، به یه چیزی برخوردم، گفتم شما رو هم بی نصیب نگذارم : اونم اینه که فکر میکنم مصداق عبارت « خوشا آنان که دائم در نمازند » احترام به پدر و مادره . من یه مدته مایه ی این احترام رو بیشتر کردم ، جدی دارم تاثیرش رو توی زندگیم میبینم . فکر کنم کلید خیلی از گرفتاری هام رو پیدا کردم . امید وارم دوباره گمش نکنم .

سومین موضوع اینکه میخوام اگر خدا بخوات برای کنکور کارشناسی ناپیوسته سراسری که در تیر هست شرکت کنم . تا حالا هیچ وقت توی زندگیم درست و حسابی درس نخوندم متاسفانه ، اما این دفعه میخوام مثل یه منتظر درس بخونم . فکر کنم جواب بده ....

چهارمین موضوع نداریم تا هشت که یا امام رضا (ع) ممنون که ما رو دعوت کردی حرمت .

یا علی ...

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

چهار پاره

1- به میمنت و مبارکی این روز های آخر سال ، دیگه حتی نمیشه از بعضی مسیر های شهر گذشت . شکر خدا قبلاً میتونستی بگذری و اتفاق خاصی نیفته . اما حالا ...
نه به خاطر ترافیک ، بلکه به خاطر تیپ ها و قیافه ها و لباس هایی که مردم میپوشن .
این دیگه از اون آیه قرآن که از قول شیطون میگه " از بالا و پایین و چپ و راست ، حمله میکنیم تا اونها رو از راه راست خارح کنیم، یه چیزی اونبر تره . شمال غربی و شرقی و جنوب شرقی و غربی هم بهش اضاف شده .

به هر حال ما که از گردن کسایی که راه رو برای گناه کردن هموار تر میکنن ، هیچ وقت نمیگذریم و اون دنیا تقاضای اشد مجازات رو براشون داریم .

2- باورتون میشه . داریم میریم مشهد ؟‌وای دوباره اون حال و هوا و .............
امام رضا (ع) ، خیلی دوسِت داریما . جدی میگم آقا . خب ببین ، خودت دور و برمون رو نگاه کن . کیو داریم که اصلاً بخوایم یکی دیگه رو دوست داشته باشیم . یه نفر رو داریم که اونهم شمایی ، همون رو هم از ته دل دوست داریم .

3- موقعی که داشتیم اول محرم لباس های مشکیمون رو میپوشیدیم ، این شعر رو میخوندم :
کفنم پیرهن عزامه       غسل من اشک چشامه          بعد مرگم میدونم من      کنار رقیه جامه
حالا دیگه باید با لباس مشکی خداحافظی کنیم . هیچ وقت فکر نمیکردم با یه دونه پیرهن بتونم رابطه ی عاطفی برقرار کنم . اما حالا که شده و هیچ کاریش هم نمیشه کرد .....

4- مثل اینکه سال تحویل نصف شبه ؟
چه حالی میده آدم توی لحظه ی سال تحویل ، دعای " یا مقلب القلوب " رو توی قنوت نماز شبش بخونه . حالا که توفیق شده به صورت اجباری نصفه شب بلند شیم ، خیلی خوبه که به قول " 043 " بر حسب اتفاق نماز شبی هم بخونیم .  
یا علی...

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

سفر نامه : ( بازدید از موزه عبرت - کمیته خرابکاری ضد ساواک ) پنچ شنبه 3/12/85

دو تا ماشین مشکی قدیمی که آدم رو یاد فیلم های انقلابی می انداخت ، اولین چیزی بود که توجه آدم رو به سمت خودش جلب میکرد .معماری اونجا جوری بود که آدم بعد از این همه سال باز هم از قدم زدن داخل راه رو ها و اتاق های پیچ در پیچش ، وحشت میکرد . همونجور که داشتیم اتاقهای شکنجه ی مختلف و انواع متعدد شکنجه رو میدیدم ، دیدیم تمام استخوانهای بدنمون یخ کرده و سرما تمام وجودمون رو گرفته . تهران اینقدر سرد نبود که بخواین کاپشن ها مون رو بپوشیم و بعضاً زیپش رو هم تا بالا بکشیم !

از سوزن زیر ناخن کردن و کابل زدن کف پا و کل بدن و آویزان کردن و برق وصل کردن و عریان کردن که بگذریم ، شکنجه های روحی بیشترین چیزی بود که شک آدم رو به دست آموز بودن این سگ ها بر می انگیخت . شکمون وقتی به یقین تبدیل شد که اعترافات یکی از سگ های انسان نما رو خوندیم که رسماً اعتراف کرده بود هفته ها در "‌تل آویو " ( پایتخت جعلی اسرائیل) آموزش میدیدند و تربیت میشدند.
داشتیم بند زنان رو نگاه میکردیم و چهره ی دختران و زنانی که زیر دست و پای این حرام زاده ها کبود شده بودند و دم بر نیاورده بودند که رگ غیرتمان ثانیه به ثانیه بیشتر باد میکرد .
خدا کند ، خدا کند حدس من در مورد اینکه زنان و دختران رو بعد از مرخصی از این زندان ، 4 ماه و 10 روز در زندان قصر نگه میداشتند ، اشتباه باشه !

تنها صحنه ای که هیچ وقت از خاطرم نخواهد رفت ، پوستری بود که روی دیوار نصب شده بود :

" آزادی ارزان به دست نیامده ! "

تعدادی از عکس های موزه
http://www.rahpouyan.com/forum/topic.asp?TOPIC_ID=5356

یا علی ...

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

خمینی با اینکه نه دیدمت و نه شناختمت اما دوستت میدارم .!

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

دروغگو

یه سوال خیلی خیلی بزرگ برام پیش اومده :
 مایی که ادعا داریم اگر زمان جنگ بودیم ، میرفتیم و تمام زندگیمون رو وقف جهاد میکردیم ، چرا الان که جنگ ، همه جانبه تر و سخت تر و کشنده تر و خانمانسوز تر شده همچین کاری نمیکنیم ؟

چرا پول و شهوات و نفسانیات رو بیشتر از هر چیز دیگه ای اهمیت میدیم ؟

یه سوال دیگه هم دارم :
تا حالا شده از خودت بدت بیاد ؟
در اون حالت چیکار میکنی ؟

کسی که به درد امام زمانش نخوره ، بهتره بمیره !
یاعلی ...


  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

بسم رب الحسین (ع)
محرم ، شارژ اصلی دین ما .

خیلی جالبه که هر هیئتی توی محرم میلیون ها تومن پول خرج میکنن به اسم ابا عبدالله اما به جوونهای هیئت که بی کارن و ازدواج هم نکردن کمک نمیکنن ، به اسم ابا عبدالله .
خیلی جالبه که اصلاً شمایل های تصویری از ائمه هیچ سندیت و هیچ سابقه ی درستی نداره اما روز به روز این عکس ها بزرگ تر و زیبا تر میشن ! ( جالب تر اینکه هیچ یک از مسئولین عرضه ی جمع کردن این خرافات رو ندارن ، شاید هم علمش )

جالبه که بزرگان دینمون این همه بر روی معرفت و شناخت اهل بیت (س) تاکید دارن ، اما برخی مداحان ما هنوز اسیر ابروهای دلکش حضرت عباسن !

جالبه که تمامی علما ، زهاد و عارف های مورد تایید نظام اشک و گریه بر ابا عبد الله رو عزت و شرف زندگی دنیا و آخرت خودشون میدونن اما بعضی از کتاب خونده های ما روز عاشورا رو روز رقص و شادی اسلام میدونن !! چرا ؟ چون ابا عبدالله به معشوقش رسید ! (وای مامانم اینا)

جالبه که مقام معظم رهبری دارن صبح تا شب میگن تفرقه بین سنی و شیعه ، خطرناک ترین هربه ایست که دشمن اسلام در حال انجام آنست اما بر عکس اونهایی که یه هوا ریش دارن و کلی ادعای ولایت مداریشون میشه ، میگن نه ! ما باید اعلام موضع کنیم .

جالبه که امام حسین (ع) برای بقای اسلام ، خودش و خانوادش رو قربانی کرد ، اما ما ها توی سالگرد شهادتشون همه ی احکام اسلام رو زیر پا میزاریم ! ( نگاه )

و ...
کاش توی محرم ، محرم بشیم تا بفهمیم محرم چه حرمتی داره .

یا علی ...

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

بسم رب العلی

بسم رب العلی
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
الحمدولله الذی جعلنا من المتمسکین بولایتک یا امیر المونین

هیچ نعمتی بالاتر از علی وجود ندارد .
خدایا اگر هزار سال به من عمر دهی تا شکر شیعه بودنم را انجام دهم ، نمیتوانم حتی ذره ای از آن شکر را به جا آورم .
صراط مستقیم . شفاعت حشر . چراغ هدایت . دوای درد . مونس تنهایی . کوهی عظیم با لطافتی عجیب .
کسی که همین بس که زهرا (س) همسر اوست .

 خدایا امروز ، روز غدیر میتوانم مصلحت ها را کنار بگذارم وبگویم خودت در قرآن فرمودی ، اطیعو الله و اطیعو الرسول
ما هم از زبان همان رسول تو شنیدیدم ،  علی
پس جای چه شکی باقی میماند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خدایا امروز میتوانم با نادیده گرفتن مصلحت ها بگویم ، مسمانی تنها یک شرط دارد و آن هم علیست .

 شهریار شعری میگوید در وصف علی اینچنین :
مجرم ، اگر شفاعت حشر با علیست
من ضامنم هر چه خواهی گناه کن
 شب امیر المونین علی (ع) به خواب او می آیند و میگویند :

مجرم ، یقین شفاعت حشر با علیست
شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن

 بیاین برای اینکه دل شیطون و تمام ضد شیعه های دنیا رو بسوزونیم ، و دل حضرت زهرا (س) رو شاد کنیم  امشب هر شیعه ای در حق ما بدی کرده و ما گردنش حق داریم رو ببخشیم و تمام ناراحتی های بین خودمون رو به علی بر طرف نماییم . تا کور شود هر آنکه نتواند دید .

این صوت رو هم تقدیم میکنم به تمام شیعیان ، باشد عیدی ما مزد شما . http://etresib.persiangig.com/audio/etekaf%203.mp3
اینم یه نماهنگ زیبا از بچه های کانون http://www.rahpouyan.com/swfs/ghadir85.swf

التماس دعا
یا علی...

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

چون عید غدیر بود و خواستیم مزاحی انجام بدیم این مطلب رو نوشتیم . از دوستانی که اینجا اسشمون برده میشه عذر خواهی میکنیم . خدای نکرده قصد جسارت به کسی رو نداریم .
عید ولایت بر شما مبارک

بلاگر های زیر مفقود شده اند .
هر کس از آنها اطلاعاتی در دست دارد ، حتماً ما را خبر کند .  

۱- yas 073
http://www.heaven073.persianblog.ir
یادمه اولایی که وبلاگ مینوشتن هفته ای 3 بار به روز میکردن . اما خیلی وقته که ازشون خبری نیست .

2- rv 039
http://039.persianblog.ir
البته خبر هایی از ایشون در دست رس هست که در خدمت مقدس سربازی هستند ، اما دلیل نمیشه که وبلاگشون رو به روز نکنند .

3- عطر نماز
http://etrenamaz.parsiblog.com


4- ما نسل سومی ها
http://manasl3vomiha.persianblog.ir
 
5- شیطونک
http://sheyt0onak.persianblog.ir

6- مرز عشق
http://yase-kaboodam.persianblog.ir


خب اینها دو حالت داره که ازشون خبری نیست
اولیش اینه که ازدواج کردن
دومیش اینه که روم به دیوار به رحمت خدا رفتن ( مردن )
که در هر دو صورت به ما بدهکارن . چرا ؟
اگه ازدواج کردن که ما شیرینیشون رو نخوردیم
و اگر هم مردن که حلوایی گیر ما نیومد
پس از تمامی دوستان تقاضا داریم که اگر ازشون خبری دارید ، به ما بگین و مژدگانی دریافت کنید .

 یا علی...

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

Title-less

نمای اول :
تا صبح شد و از تخت و خوابش پرید پایین . سریع در حیاطتشون رو باز کرد و دید کل ماشینشون رو برف گرفته و روی زمین کلی برف نشسته . کلی خوشحال شد و سریع دوید توی اتاقش و همینجور که مامانش کلاه پشمی فرانسویش رو سرش میذاشت ، زیپ کاپشنشو بالا کشید و لیوان شیر کاکائو داغش و سر کشید و دوید توی حیاط . همون طور که مامانش از دور هواسش بود بچش زمین نخوره ، آدم برفی درست میکرد . آدم برفی رو که درست کرد ، دید دماغش خیلی بزرگ شده و سریع یادش به همکلاسیش افتاد که همیشه دماغش آویزون بود و اسم آدم برفیشو گذاشت " حجت " .

نمای دوم :
حجت همین جور که داشت دستای کوچیک یخ کردشو " ها " میکرد و با آستین کاپشنش مفشو تمیز میکرد ، یه دونه پارو برداشت و با داداشش رفتن روی پشت بوم . ننه جونش صبح صداش زده بود که سقف داره چکه میکنه . این خونه های قدیمی اگر یه کم سنگین بشن ، سریع میریزن پایین . بپرین روی سقف و برفارو بریزین کف کوچه . هواستون به سیم برق باشه .

نمای سوم :
میلاد که از آدم برفی درست کردن خسته شده بود ، چکمه هاشو پرت کرد یه گوشه و دوید توی آشپزخونه و داد زد : مامان گشنمه . غذا چی درست کردی ؟ وای بازم مرغ . مردیم از بس مرغ خوردیم . خب یه روز هم یه چیز دیگه درست کن . همش مرغ مرغ مرغ .

نمای چهارم :
بدو . زود باش . سریع زنگ بزن آمبولانس ، فکر کنم پاش شکسته . نکنه ضربه مغزی شده باشه ؟
الو ؟ اورژانس ؟  پ پ پسر ما داشته برف پارو میکرده ، از پشت بوم افتاده . تو رو به عزیزت زود بیا . داره از سرش خون میره . نمیدونم باید چیکار کنم ؟

نمای آخر :
میلاد ابراهیمی : حاضر آقا
رضا بذرافکن : حاضر
حجت بنده نواز : ....
حجت بنده نواز : ....
رضا همسایه ی حجت  ، برفای قرمز جلوی خونه ی حجت رو از جلوی چشماش پاک کرد و گفت : آقا اجازه ! حجت حورده زمین ، چلاغ شده ، دیگه مدرسه نمیتونه بیاد .
یا علی...

  • امید رجایی