عطر سیب

عطر سیب
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
بایگانی

۲ مطلب در آبان ۱۳۸۳ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

شبهای قدر تموم شد و همه ی ما ته دلمون داره میلرزه که نکنه دوباره به وضع قبلیمون برگردیم . نکنه دوباره گناه کنیم !

 

چرا ما مردم فکر میکنیم خدا و اهل بیت رو فقط باید موقع توبه و پاکی و شمع و گل و پروانه صدا زد ؟ کی گفته فقط و فقط باید با خدا در مورد گناهانمون حرف زد و فقط باید ازش طلب توبه کرد . کی گفته هر موقع اشکت جاری شد اونوقت خدا داره نگات میکنه ؟ کی گفته موقعی که گناه میکنی از چشم خدا میفتی ؟  نه آقا اصلاً اینجوری نیست . خدا ، حضرت علی ، همه و همه گفتن بیاین توبه کنید ، اشک بریزید ، شرمنده باشین ، پشیمون بشین که بعد از اینکه خدا گناهانتون رو بخشید دیگه گناه نکنید . اما ما همش قسمت اول حرف رو بلدیم . گریه کنیم که خدا گناهانمون رو ببخشه . یه مثال میزنم که خوب مساله براتون جا بیفته :

 

شاگرد درس نمیخونه . معلم از کلاس اخراجش میکنه . بچه یه ساعت گریه میکنه که معلم سر کلاس راهش بده . بعد که اومد سر کلاس دوباره شیطونی میکنه و درس نمیخونه . این بار معلم میخوات از مدرسه اخراجش کنه . بازم گریه میکنه (همون توبه های خودمون ) .

دیگه شاگرد سرش به سنگ خورده . جلوی بچه ها آبروش رفته . نزدیک بود از مدرسه اخراج بشه . تا میره سر کلاس میبینه خیلی عقبه . تازه میفهمه که اون گریه ها و زاری ها تازه اول کار بوده . معلم درکش میکنه . شاگرد هم میدونه که معلم فعلاً ازش انتظار نمره 20 نداره . معلم میبینه این از همه بیشتر نیاز داره . براش کلاس خصوصی میگذاره . از همه بیشتر هواشو داره . بهش میگه من میدونم که حوصله ی درس خوندن نداری اما هر موقع بهت فشار اومد بیا به خودم بگو تا راهنماییت کنم . حالا فرض کنید شاگرد قصمون دوباره خسته بشه و حوصلش نشه درس بخونه و توی این شرایطی که بیشتر از هر موقع دیگه به معلمش نیاز داره (چون این دفعه دیگه اخراج شدنش حتمی هست ) از معلمش خجالت بکشه و بره دنبال شیطنت خودش . در صورتی که معلمش میخواست از این به بعد کلاس هاشو توی پارک بگیره که هم درس بخونه و هم حوصلش سر نره .

برادر من ، خواهر من ، خدا رو رفیق خودمون بدونیم و ازش بخوایم آبی رو به ما بده که تشنگیش رو خودش در ما به وجود آورده .

 

اگه نیاز عاطفی داری، اگه مشکل دنیایی داری ، اگه دنبال یکی میکردی که سرت رو بزاری رو شونش و زار زار گریه کنی ، به خودش بگو . چرا جواب تمایلات مشروع زندگیمون رو با گناه میخوایم بدیم ؟ خب خدا اگه تشنه میکنه، رفع اتش رو هم از خودش بخوایم .

کلام آخر :

موقعی که توکل کردی به خدا و دنبال ارضای غرایزت توی گناه نگشتی خدا هم جبران میکنه . یه چیزی بهت میده که اصلاً فکرش رو هم نمیکردی. پس توکل کن . خدا خودش درستش میکنه . یعنی رحمت خدا از گناه کمتر اثر میکنه ؟

تجربه ی شخصی :

یه روز گفتم من باید این غریزه رو بر طرف کنم . دست به همه گناهی زدم . هر جورش رو انجام دادم . به هیچ جا نرسیدم . هر روز تشنه تر از روز قبل میشدم . هر روز سر خورده تر از روز قبل میشدم . هر روز بیشتر غرورم رو زیر پا میگذاشتم . اما موقعی که به امام رضا در میون گذاشتم آرامشی رو که گرد جهان میگشتم در کوزه یافتم . صبر و آرامشی نصیبم شد که با هیچ گونه از اون کثافات نصیبم نشد . با اون صبر تونستم زندگی خراب شدم رو بسازم . حتی پل های خراب شده ی پشت سرم هم ساخته شد . اما یه چیز رو خیلی خوب فهمیدم : بعد از عنایت حضرت موقعی که گناه میکردم میفهمیدم که خدا و امام رضا ناراحت نیستند بلکه بیشتر از اون که عصبانی و ناراحت باشن نگرانند . من این رو با تموم وجودم حس کردم و حس میکردم امام رضا وسیله هایی رو در جلوی پای من میگذاره که من دوباره برگردم . مثل انسانی که خودشو به آب و آتیش میزنه داره یه کاری میکنه که زود برگردم . خیلی مهربونه . خیلی آقاست . میدونید مشهد که رفتم گفتم میخوام آدم بشم . به خدا به قرآن به خودش قسم داره همه ی تلاششو میکنه که خطایی انجام ندم . امتحانش مجانیه .

نمیخواین این رو بگین که  خدا و امام رضا(ع) از شیطونی که برای ثانیه ثانیه ی تک تکمون برنامه ریزی داره کم کار تره ؟

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

صدای قرآن توی دانشگاه پیچیده بود . از همون قرآن هایی که برای مرده میزارن . دلم لرزید . تا رسیدم دیدم وای همه جا رو سیاه زدن . داشت جونم بالا میومد . دیدم آره یکی از بچه ها تصادف کرده . اونم مثل من ورودی 82 بود . همه ی بچه ها گریه میکردن .

به خودم گفتم هی آقا امیدی که موقعی که راه میری همچین باد تو قب قبت میندازی و خدا رو هم بنده نیستی . اگه تو جای اون تصادف کرده بودی آمادگی رفتن رو داشتی ؟؟؟

نکنه خیلی آسون گرفتی برنامه رو ؟ ازت کوچکترین چرخش زبونت رو مواخذه میکنن . کمترین چرخش چشمت رو توی ترازو  میزارن . وای . اولین چیز از نمازت میپرسن . نمازاتو چجور خوندی ؟ چنداش رو خدا وکیلی با حواس جمع خوندی ؟

وای چقدر گناه کردی براش کلاه شرعی ساختی . وای چه شب ها که خوابیدی و آفتاب زد و تو یه" خدا دوست دارم " هم نگفتی . نه.زندگی من بوی مرگ نمیده . زندگی من بوی دنیا میده . درسته که دادم گوش فلک رو کر کرده که من مرگ رو قبول دارم اما توی عمل نیم نگاهی هم به مرگ ندارم .

همینجور داشتم فکر میکردم . صدای ربنا که اومد یه کم آروم شدم . به خودم گفتم درسته که اگه تا فردا صبح هم از بدیهام بگم بازم کمه اما اینو خیلی خوب میدونم که اگه بخوام از خوبیهای خدا بگم باید از الآن بگم تا قیام قیامت . همین دلم رو آروم میکنه . ولی خدا اگه مهربونه ، عادل هم هست .

 

موقعی که پیامبر اکرم (ص) در بستر احتضار بودن ازرائیل نازل شد برای اجرای فرمان خدا و قبض روح . پیامبر تنها فردی بودن که ازرائیل برای اجرای فرمان ازشون اجازه گرفت . لحظه ی آخر پیامبر گفت که یه خواهش دارم . جون منو مثل مردمم بگیر . بعد از چند لحظه دیدن اشک از چشمان پیامبر جاری شده . داره گریه میکنه . چی شده ؟ به مومنین بگید خیلی سخته . خیلی سخته .

 

با تمام این تفاصیر یه آرزو دارم . شنیدم شهید حساب کتاب نداره . میدونید . موقعی که به خودم نگاه میکنم میبینم اصلاً توی گروه خونیم نیست که یه روز به یه جائی برسم که بخوام به عملم بنازم . اما توی گروه خونی خدا هست که ما رو قربونی حسین کنه . درسته که حسین بنده ی بد نمیخوات اما قربونی که میخوات .

شهادت شهادت رویای نا تمومه    شهادت شهادت  اولین آرزومه

اونوقت که آرزوم براورده شد توی قبر سرم رو بالا میگیرم و میگم :

 

 بخشودگی اهل گنه در صف محشر    وابسته به یک چرخش چشمان حسین است

حسابم با حسینه

         کتابم با حسینه

             سوال از من چه میپرسی  ؟!

                                          جوابم با حسینه  

من از حسین دم میزنم

         آتیش به عالم میزنم

                قهقه ی مستونه بر

                         عالم و آدم میزنم

 

آخه حسین یار منه                دیوونگی کار منه          

                        علی نگهدار منه                 زهرا خریدار منه

 

هر کی مست یه ساغریه   دل ما مست حسینه    دل ما مست حسینه

 

                          جهنم کاری باهاش نداره    جهنم کاری باهاش نداره  دلی که با حسینه

 

تازشم امام رضا خودش گفته که هر کی از راه دور بیاد زیارت من توی قبر میام دستشو میگیرم و از اونجا میبرمش . دلتون بسوزه .

  • امید رجایی