عطر سیب

عطر سیب
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
بایگانی

۳ مطلب در اسفند ۱۳۸۶ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دلتنگی


عید که میشه یهویی دلم میگیره . نمیدونم چرا ؟
شاید به خاطر اینه که از بچگی هی میترسیدم عید تموم شه و دوباره صبح ها مجبور بشم کله سحر با چشمای خواب آلود برم مدرسه .
شایدم به خاطر اینه که موقعی لباس نو میپوشیدیم تا بریم خونه مادر بزرگ اون بچه پشت چراغ قرمز همینجور که شیشه رو پاک میکرد به لباسامون هم نگاه میکرد .
اصلاْ شاید به خاطر اینه که هر موقع سال تحویل شد میگفتیم یک سال دیگه هم گذشت و ....
اما این روز ها من دلتنگیم از یه جنس دیگست .......

شاید این عکس فتو بلاگم راوی بهتری باشه ..

پ ن : چند روز به پایان دلتنگی نمونده .
ای نفس بمیر که فصل تغییر آمد .....
یا علی ...

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

اسلام یعنی این

امروز روز اولی بود که دور جدید دانشگاه رو شروع کردم . یعنی کاردانی به کارشناسی . اولین کلاس درس انقلاب اسلامی داشتیم .
استادی به شدت حزب اللهی و مسن . هر از گاهی که زیاد غرق میشدی فکر میکردی توی حوزه نشستی و ایشون داره جامع المقدمات میگه !!!
از، از برای خدا درس خوندن و قربتاً الی الله درس خوندن حرف میزد . از رسوندن علمون به جایی که علم تولید کنیم . از اقتدار ملی میگفت . از اصل بودن اخلاق و فرع بودن دروس تخصصی!!
از نور و نورانیت نماز میگفت . میگفت از الان که دانشجویی هستید یاد بگیرید هر جا میبینید یه باری روی زمین مونده بلندش کنید .
میگفت صبح ها که با پدرم  میرفتیم توی باغهای استهبان ، اگر میدید جوی آبی گرفتگی داره ، درستش میکرد ، اگر میدید یه سنگی توی جاده مزاحمه برش میداشت . میگفت شما هم همینجور باشید . برای مملکتتون ، برای دینتون بار های روی زمین رو بردارید .
آخر کار هم خیلی شجاعانه وایساد از اسلام و مقام معظم رهبری و انقلاب دفاع کرد و هر چی بچه ها تیکه میپروندن و مسخره میکردند اون به کار خودش ادامه میداد و اونها رو متقاعد میکرد .
این استاده فکر کنم 70 الی 75 سالش بود اما با انگیزه بود . با اعتقاد بود . به زور حرف میزد اما حرفاش با حرارت بود .
یاد شب گذشتش افتادم ، رفیق قدیمیم رو توی اتوبوس که داشتیم میرفتیم دیدم . نشست بقل دستم . سر بحث که باز شد بهش گفتم ازدواج نکردی ؟
گفت چی ؟؟؟!!! مگه خلم . مگه دیوونم . من دیگه به هر چی دختره بد بین شدم . اینقدر دوست دختر با مخلفاتش داشتم که دیگه هیچ میلی به جنس مخالف ندارم . اینقدر دختر بد و خراب دیدم که ....
اصلا دلیلی برای ازدواج نمیبینم و .... . افسرده ی افسرده . بی انگییزه و .....
نتیجه اخلاقی : اسلام یعنی همین . یعنی دینی که پیر مرد 80 ساله رو از توی خونه میکشه بیرون و میاره سر کلاس دانشگاه تا از پیشرفت مملکت بگه
و گناه هم یعنی اینکه یه جوون 23 ساله ندونه 2 سال آینده باید به کجا برسه ، برای چی درس بخونه و برای چی زندگی کنه !

- راستی یکی از استادامون هم خانومه . یکی از درس های اصلیمون . موقعی که داشت با حجاب کامل و اقتدار برای 20 الی 30 تا مرد درس میداد و کلاس رو کنترل میکرد پیش خودم گفتم ببین اسلام چیکار میکنه !
اسلام یعنی زنی رو که توی غرب فقط و فقط دارند برای تبلیغ و ترویج بی بند و باری استفاده میکنند بکوشنی جایی که 100 ( به حساب روزی ۴ تا کلاس ۲۵ نفره ) تا مرد بشینن پای درسش و شاگردی کنند ....

پ ن : چرا ما قدر توکل رو نمی دونیم ؟؟؟ خدا واقعاً بهترین رو برای ما رقم میزنه ..... بهترین الحمدولله .

یا علی ...

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

برای چاره

» باز هم اگر گناه کنیم برای خورشید فرقی نمیکند ، همان ساعت مقرر طلوع خواهد کرد ..... !
خورشید به ما خواهد تابید اما لبخند خورشید را چه ؟ 

پ ن : دیدیم ترا دوباره بر می گردی 
از باغ پر از ستاره برمی گردی
 
گفتند که چاره نیست بر درد فراق 
انگار! برای چاره برمیگردی
 

یا علی ...

  • امید رجایی