عطر سیب

عطر سیب
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
بایگانی

۱۴۲ مطلب با موضوع «لامپ» ثبت شده است

  • ۴
  • ۰

عنوان جدید

در تاریخ 25/3/92 عنوان جدیدی پیدا کردم :

پــــــــدر ................!!
  • امید رجایی
  • ۳
  • ۰

لیست خریداران یوسف

گذر نامه و دو قطعه عکسم رو گذاشتم صوت الحسین !
به امید قدم گذاشتن به باب الحسین !

پ ن :شاهد باشید که اسم ما را در لیست متقاضیان کربلا نوشتند ....
  • امید رجایی
  • ۳
  • ۰

هدیه متفاوت

گاهی انسان ها به جای نصیحت یا کادو یا ترحم، نیاز به یک اعتماد نفس و حس مقبولیتی دارند که شما باید با پذیرش دعوت شام یا همصحبتی و تبادل اطلاعات ، بهشان هدیه بدهید ....


  • امید رجایی
  • ۲
  • ۰

Title-less

اغنیا مشهد روند و فقرا سوی تو آیند یا شاه چراغ !

ای به قربان تو آقا که حج و مشهد و کربلا و نجف و سوریه و قم و کلیه اماکن متبرکه فقرایی ....

  • امید رجایی
  • ۳
  • ۰

Title-less

گاهی اوقات فکر میکنم یک آه از تأسّف قضا شدن نماز صبح، ارزشش از عُجب خواندن نماز شب همراه با نماز صبح اول وقت پیش خدا بیشتره ....

  • امید رجایی
  • ۱
  • ۰

Title-less

با تو ام ای لنگر تسکین!

ای تکان های دل!

ای آرامش ساحل!

با توامای نور!

ای منشور!

ای تمام طیفهای آفتابی!

ای کبود ِ ارغوانی!

ای بنفشابی!

با توام ای دلشوره شیرین !

با توامای غم!

ای غم مبهم!

ای نمیدانم!

هر چه هستی باش!

اما کاش...نه .

 جز این آرزویم نیست:

هرچه هستی باش !

اما باش!

مرحوم قیصر امین پور

  • امید رجایی
  • ۱
  • ۰

Title-less

چند روز پیش این کتاب را خواندم : سفر بر مدار مهتاب: گفت‌و‌گو با کبرا سیل‌سه‌پور همسر شهید سیدعلی اندرزگو

شدیدا از خودم متنفر شدم، با این وضع هدف گذاری در زندگی ....

کوتاه در مورد ایشان

پ ن : واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه !!

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

Title-less

الحمدولله ! 

.

.

.

همین !

  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

Title-less

همیشه قبل هر حرفی برایت شعر می‌خوانم
قبولم کن من آداب زیارت را نمی‌دانم


نمی‌دانم چرا این قدر با من مهربانی تو
نمی‌دانم کنارت میزبانم یا که مهمانم


نگاهم روبه‌روی تو بلاتکلیف می‌ماند
که از لبخند لبریزم، که از گریه فراوانم


به دریا می‌زنم، دریا ضریح توست غرقم کن
در این امواج پرشوری که من یک قطره از آنم


سکوت هرچه آیینه، نمازم را طمأنینه
بریز آرامشی دیرینه در سینه پریشانم


تماشا می‌شوی آیه به آیه در قنوت من
تویی شرط و شروط من اگر گاهی مسلمانم


اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست می‌گویم:
که من یک شاعر درباری‌ام مداح سلطانم

سید حمید رضا برقعی


  • امید رجایی
  • ۰
  • ۰

Title-less

با سیاه شدن تربت کربلای جانمازم فهمیدم،

هنوز هم که هنوز است مبدل السیئات بالحسنات مان توی...

  • امید رجایی