سلام قالب نو مبارک چیطوری بچه صابونات --------------------- جدی دوران دانشجویی، اونم موقعی که آدم دور از خونواده هست خیلی حال میده. در مورد بند بطری (!) توضیحا عرض کنم که ما مربا می خریدیم برای افزایش تعداد لیوان جهت مصرف چایی بعدش هم که یهو تعدادش زیاده از حد زیاد میشد، این عدلو ( همون دکتر عدلوی امروز که اونروز یک دانشجوی پاپتی بیش نبود ) یهو همه خوابیده بودیم با تمام قوا پرت میکرد وسط حیاط و اونوقت بود که چهار دست و پا مهمون حموم ش می کردیم و تنبیه میشد در زمستون سرد کرمان با لباس های خیس وایسه وسط حیاط تا بشه درس عبرتی واسه بقیه. کلا خیلی مخلصیم
به نام خدا سلام خوبین؟ قالب جدید مبارک ........... خیلی زیباست ........وزیباتر از اون اسم وبلاگ ..........اگه منظورتون همون بوی سیب صحرگاه حرم باشه ....... . .خوب داداش شمام دانشجویین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ . . منم مث شما تو خونه دانشجویی سر میکنم ........دنیای شیرین و عجیبیه ........ هر چند هیچی جای خونه دانشجویی سال دوم رو نمیگیره ...با همه عقرب ها مار ها ودزدهاش ........... نیمدونم ترم چندی اما قدر بدون که این روزها هیچ وقت برنمی گرده به منم سر بزن خوشحال می شم
سلام 1- اگه یکی هم فامیل من پیدا کردی احتمالا پسر عمومه 2- عکسایی که گفته بودی همهاش رو با هم زدم باز بشه بعذد از کلی وقت تلف کردن هیچ کدومش باز نشد و منم همه اش رو بستم نقطه
یاحق سلام تبریک میگم قالب وبتونو . . . چقدرقبل تر های تشکیل این زندگی دانشجویی لطیفتر مینوشتید؟ مناسبتی؟ مثلا یه مطلب توپ اعتکافی جاش خالی نیست؟ ممنون جاری باشید