عطر سیب

عطر سیب
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
بایگانی
  • ۰
  • ۰

بگیر که اومد

بابا بزرگم به مامانم گفته بود میدونی شب قدر من کِی بود ؟

بین همه ی بچه ها فقط تو بودی که شیر مامانتو نمیخوردی

منم اومدم خونه دیدم شیر نداری! هیچی هم پول نداشتم !

رفتم توی حیاط زیر آسمون سرمو کردم بالا و گریه کردم

بعد هم رفتم دو چرخه ام رو فروختم و برات شیر خشک خریدم

از فردا صبحش توی کار خدا گفت بگیر که اومد ....

پ ن : قدیم مردها اونقدر مرد بودند که خدا هم طاقت شکسته شدنشون رو نداشت  !!

  • ۸۹/۰۶/۱۲
  • امید رجایی

نظرات (۶)

زیبا بود.آره واقعا اما الانی ها هم اگه بخوان میتونن مرد باشن
دم خدا و بابا بزرگت گرم ....
آره خب!خدایا به ما از این مردا بده الهی آمین.
طبعیست که قدیما همه چی اصل بود...
واقعی واقعی...
نه عشقها چینی بود...
که یگ نگاه تلخ بشکند
نه عاشقها...
اینا همش برمیگرده به اعتقاد و اعتماد به خدا ...
مرد های الان که بلا نسبت دخترها ...
دعای مهسا خیلی خوب بود ...
ولی خیلی قشنگ بود ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">