از جن و انس
از خود
به امن ترین دامان هستی ...
از جن و انس
از خود
به امن ترین دامان هستی ...
به شرط این که اصول با هم بودن را هم بیاموزی !
18 سالگی : کنکور دارم
23 سالگی : الآن خیلی سرم شلوغه .. سال آخر دانشگاهم
24 سالگی : مگه کوری دارم برای فوق میخونم ؟
26 سالگی : لطفاً اگه میشه یک سالی اسم خواستگار رو جلو من نیارید .. .
27 سالگی : الآن واقعا نمیدونم باید برای چی باید ازدواج کنم ؟ در ضمن از هر چی مرده هم بدم میاد
28 سالگی : طرف بچه است . . .
30 سالگی : من الآن دنبال یه انسان با شخصیت و با تجربه که بچه هم نباشه ، خوش تیپ و با کار آبرومند و یه نمونه هم تریپ فلسفی داشته باشه و تحصیلاتش هم از من بیشتر باشه میگردم ..
33 سالگی : ازدواج با رحیم پسر همسایه
39 سالگی : من اوایل برای زندگیم کلی معیار داشتم ، الآن که در خدمتتونم 6 تا بچه دارم ، هیچ معیاری هم برای زندگی ندارم
پ ن : امیدوارم بی احترامی به کسی نشده باشه ، تنها نقدی بود بر بالا رفتن بی خود سن ازدواج در دخترانی که
بی دلیل ازدواج نمیکنند ... اضافه بر اینکه ما خودمون پر از نقدیم و اشکال .
یا ولی الظرفیة
اسئلُکَ الظرفیة
ظرفیة الدّین والدنیا و العافیـــــــة
-----
پ ن : شاید اگر ظرفیتش را داشتیم ، حتی سرمان هم درد نمیگرفت ... دریغ که تا به خشکی میرسیم ...
و از ته دل نگویم خوشحالـــــــــــــــم
خوشحالم که نتوانستند کلمه "اسلامی" را از نام مملکتمان پاک کنند.
پ ن : تبریک به دوستانی که با رای خود ، دندان تیز شده دشمن را شکستند ...
باز میشود
میخندیم .. گریه میکنیم ...
یک روز وضع جیبمان خوب است ، یک روز هم آنقدر بی پولیم که ...
یک روز عاشقیم و یک روز از هم متنفر
یک روز گناه کاریم و یک روز عابد
باز به اینها فکر میکنم ... دلم میگیرد .. که چقدر مسخره زندگی میکنیم
پ ن : بین شوهر خوب و یک خر خوب فرق زیاده ...